معارف قرآن در المیزان

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

نسخه متنی -صفحه : 118/ 24
نمايش فراداده

تبعيت حكم انسان از حكم الهى

« يا اَيُّهَـا الَّذينَ امَنــوُا لا تُقَدِّمُــوا بَيْنَ يَدَىِ اللّــهِ وَ رَسُولِــه!» (1 / حجرات)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در جايى كه خدا و رسول او حكمى دارند، شما حكم نكنيد، يعنى حكمى نكنيد مگر به حكم خدا و رسول او، و بايد كه همواره اين خصيصه در شما باشد، كه پيرو و گوش به فرمان خدا و رسـول باشيد.
و لكن از آن جايى كه هر فعل و تركى كه آدمى دارد، بدون حكم نمى‏تواند باشد و هم‏چنين هر تصميم و اراده‏اى كه نسبت به فعل يا تركى دارد آن اراده نيز خالى از حكم نيست، در نتيجه مى‏توان گفت كه: مؤمن نه تنها در فعل و تركش بايد گوش به فرمان خدا باشد، بلكه در اراده و تصميمش هم بايد پيرو حكم خدا باشد. و نهى در آيه شريفه ما را نهى مى‏كند از اين كه هم به سخنى اقدام كنيم كه از خدا و رسول نشنيده‏ايم و هم به فعلى يا تركى اقدام كنيم كه حكمش را از خدا و رسول نشنيده‏ايم، و هم نسبت به عملى اراده كنيم كه حكم آن اراده را از خدا و رسول نشنيده‏ايم، در نتيجه آيه شريفه نظير و قريــب‏المعناى با آيــه « بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَــهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِه يَعْمَلُونَ!» (26 و 27 / انبياء) مى‏شود، كه درباره اوصاف ملائكه مى‏فرمايد: از كلام خدا سبقت نمى‏گيرند، و همواره به امر او عمل مى‏كنند، و اين اتباعى كه در جمله « لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللّهِ وَ رَسُولِه!» بدان دعوت مى‏كند، همان داخل شدن در ولايت خدا، و وقوف در موقف عبوديت، و سير در آن مسير است، به طورى كه عبد در مرحله تشريع مشيت خود را تابع مشيت خدا كند، همان طور كه در مرحله تكوين مشيتش تابع مشيت خدا است، و خداى‏تعالى در آن‏باره فرموده: « وَ ما تَشاؤوُنَ اِلاّ اَنْ يَشاءَ اللّهُ - شما نمى‏خواهيد مگر بعد از آن‏كه خدا خواسته باشد!» (30 / انسان) و نيز فرموده: « وَاللّهُ وَلِىُ‏الْمُؤْمِنينَ - و خدا سرپرست‏ مؤمنان‏ است!» (68/آل‏عمران) و نيز فرموده: « وَاللّهُ وَلِىُ‏الْمُتَّقينَ - خدا سرپرست متقيــان است!» (19 / جاثيه) (1)
1- الميـــــــزان ج 36، ص 168.

حكم و مالكيت و ولايت حكم

« وَ مَـا اخْتَلَفْتُــمْ فيــهِ مِـــنْ شَـــىْ‏ءٍ فَحُكْمُـــهُ اِلَــى اللّــهِ!» (10 / شــورى)
جمله فوق حجت بر انحصار ولايت در خدا است، و اصولاً بايد دانست كه حكم حاكم در بين دو نفر كه با هم اختلاف دارند، به معناى آن است كه حكم را محكم، و حق را در بين آن دو نفر كه به خاطر اختلافشان در نفى و اثبات مضطرب شده تثبيت كند. اختلاف گاهى در عقيده پيدا مى‏شود، مثل اين كه يكى بگويد: خدا واحد است، و ديگرى بگويد: بسيار است. گاهى اختلاف در عمل يا چيزى كه مربوط به عمل است پيدا مى‏شود، مثل اختلاف در امور زندگى و شؤون حيات، و بنابراين حكم از نظر مصداق با قضا يكى مى‏شود، هر چند كه مفهوم حكم با مفهوم قضا دو تاست.
حكم و قضا وقتى تمام مى‏شود كه حاكم به نوعى از ملكيت، مالك حكم و ولايت