***** صفحه 31 *****
تعليمـات قـرآن بـراى بهتر دعا كردن
در قرآن كريم براى رسول خدا صلى الله عليه و آله تعليمات و آداب عاليه اى است در انواع و اقسام ثنا بر پروردگار تا بارعايت آن پروردگار خود را ثنا گويد، و آن آداب را در درخــواست هاى خــود بكــار بنــدد:
1 ـ در آيـه شــريفــه زيــر ياد مى دهد كه بگويد:
"قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ...!"
"بگو بار الها! اى مالك ملك عالم! ملك را به هر كه بخواهى مى دهى، و از هر كه بخواهى پس مى گيرى، به هر كه بخواهى عزت و اقتدار مى بخشى، و هر كه را خواهى خوار مى گردانى، هر خير و نيكويى به دست توست، و تنها تو بر همه چيز توانايى!"
(26 / آل عمران)
"شـب را در روز نهــان سـازى! و روز را در پـرده شب پنهان كنـى!
زنــده را از مــرده پـديــد آرى! و مـرده را از زنــده برانگيــــــزى!
و به هر كه خواهى روزى بى حساب عطافرمايى!"
(27 / آل عمران)
2 ـ و در آيه شريفه زير ياد مى دهد بگويد:
"قُــلِ اللّهُــمَّ فــاطِــرَ السَّمــواتِ وَ الاَرْضِ عــالِــمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهــادَةِ اَنْتَ تَحْكُـــــمُ بَيْـــــنَ عِبـــــــــــادِكَ...!"
"بگو بار الها! اى آفريدگار آسمان ها و زمين، و اى داناى غيب و شهود، توئى حاكم در ميان بندگانت...!"
(46 / زمر)
3 ـ و در آيـــه شــريفــه زيـــر نيــز مى آمـــوزد كــه بگــــويـــد:
"قُـــلِ الْحَمْـــدُ لِلّــهِ وَ سَــلامٌ عَلـى عِبــادِهِ الَّــذينَ اصْطَفــى...!"
"بگــو حمــد و سپــاس همــه از بــراى خــداست، و درود بر آن بنــدگــانــش كــه بــرگــزيــدشــان...!"
(59 / زمر)
4 ـ و نيــز در آيـه شـريفـه زيــر يــاد مى دهد كه بگويد:
"قُــلْ اِنَّ صَــلاتــى وَ نُسُكــى وَ مَحْيــاىَ وَ مَمــاتى لِلّــهِ رَبِّ الْعــالَميـنَ...!"
"بگو نماز من، عبادت من، زندگى و مرگ من همه براى خداست، كه پروردگا
***** صفحه 32 *****
جهان هاست، او را شريكى نيست، مرا به اين اخلاص كامل فرمان داده، و من اول كسى هستم كه تسليم امر خدا مى باشم!"
(162 / انعام)
5 ـ و در آيــه شــريفــه زيـر نيـز مى آمــوزد كه بگويد:
"وَ قُـلْ رَبِّ زِدْنــى عِلْمـــــا!"
"بگــو پـــروردگــارا مــرا از علــم عنــــايــت بيشتــرى كــن!"
(114 / طه)
6 ـ و نيــز در آيــه زيــر يــاد مى دهــد كــه بگــــويـد:
"وَ قُــلْ رَبِّ اَعُــوذُ بِــكَ مِـنْ هَمَــزاتِ الشَّيـاطينِ...!"
"و بگــو پــروردگــارا پنــاه مى بـرم به تو از وسوسه هايى كه شياطين در دل ها القاء مى كنند!"
(97 / مؤمنون)
و در آيات بسيار زياد ديگر كه جهت جامع آن ها اين است كه مشتملند بر تعليم آداب عاليه اى كه خداى تعالى رسول گرامى خود را به آن مؤدب نموده و رسول خدا صلى الله عليه و آله امتّش را بـه رعـايـت آن تـوصيــه فـرمــوده اسـت. (1)
1- الميــــــزان ج 12، ص 169 .
تعليمــات معصـوميـن بـراى بهتـر دعـا كــردن
1 ـ در "عــدة الــداعــى" از پيغمبــر اكــرم صلى الله عليه و آله روايــت شـــده كـه فــرمــود:
"خدا را بخوانيد در حالى كه يقين به اجابت داريد!"
در حديث قدسى است :
"من نزد گمان بنده ام هستم و در حق او برطبق گمانى كه به من دارد رفتار مى كنم، پس مبادا درباره من جز گمان نيك داشته باشيد!"
سـرّ مطلــب ايــن است كه دعــا كــردن باترديد و نوميدى كاشف از نداشتن خــواســت حقيقــى و جــدّى است، و از همين نظر از خواستن چيزى كه واقع شدنى نيست منـــع كــرده اند.
2 ـ پيغمبـر اكــرم صلى الله عليه و آله فــرمــود:
"هنگام حاجت مندى نزد خدا لابه كنيد و در گرفتارى ها به او پناه بريد، و در نزد او زارى كرده و دعا نمائيد زيرا دعا مغز عبادت است، و مؤمنى نيست كه خدا را بخواند جز اين كه دعايش مستجاب شود و اثر استجابتش گاهى در دنيا به ظهور مى رسد و گاهى در آخرت و گاهى به اندازه دعايى كه كرده گناهانش جبران مى شود. اين ها همه در صورتى است كه مورد درخـواستش گناه نباشد!"
3 ـ در "نهج البلاغه" در ضمن سفارشات اميرمؤمنان عليه السلام به پسرش حسين عليه السلام چنين نقل كرده:
"پروردگار با اذن مسئلتى و دعايى كه به تو داده، كليد خزائنش را در اختيار
***** صفحه 33 *****
گذاشته است، پس هروقت بخواهى مى توانى درهاى نعمتش را به وسيله دعا بازكنى و ابرهاى رحمتش را به ريزش دربياورى، و مبادا كندى در اجابت ترا مأيوس و نااميد كند زيرا بخشش به اندازه نيت و خواست قلبى است و بسا تأخير در اجابت براى اين است كه خواستار پاداش بزرگ تر و آرزومند بخشش فراوان تر گردد، و چه بسا چيزى را درخواست كرده اى و به جاى آن چيز ديگرى كه سودش در دنيا و آخرت برايت بيشتر بوده به تو عطا گرديده يا براى خاطر امر بهترى از تو بازداشته شده زيرا بسيارى از خواسته هاست كه اگر عملى گردد دين تو را تباه مى كنــد. پس سعــى كــن چيــزهــايى را بخواهى كه خوبى و جمالش باقى و عيب و وبالش فــانــى باشد و متوجه باش كه مال بــراى تــو نمــانــد و تـو نيــز براى آن نخواهى ماند!"
منظور از اين كه مى فرمايد: "بخشش به اندازه نيّت است،" اين است كه استجابت دعا تابع درخواست حقيقى و واقعى است كه از ته دل و صميم قلب سرچشمه مى گيرد نه آنچــه از الفــاظ و عبــارات فهميــده مى شــود، چــون لفــظ هميشه مطابقت كامل با معنى ندارد. و اين جمله بهترين و جامع ترين سخنى است كه ارتباط بين خواستن و اجابت را بيان مى كند.
4 ـ در "نهج البلاغه" در ادامه مطلب فوق، حضرت چند مورد از مواردى را كه به حسب ظــاهــر استجـابـت بـر طبـق دعا نيست، ذكر فرموده و به سرّ آن اشاره مى كند:
مثــلاً در مــوردى كــه اجــابــت دعــا بــه تأخير مى افتد سرّش اين است كه دعاكننده نعمت دلپذيرى را كه مايه خوشدلى بــاشــد خواستار شده و اين نعمت در صورتى او را دلخوش و خرسند مى كند كه بعد از چندى برايش حاصل شود و چون او خــواستــار چنيــن نعمتى است پس در واقــع طــالــب كندى و تــأخيــر اجابت است.
همچنين در موردى كه به جاى خواسته سائل امر ديگرى اعطا مى گردد مانند اين كه دربــاره امــر دنيــوى دعــا كــرده و به جاى آن پاداش اخروى به او داده مى شود، ســرش ايــن است كه چــون او مــرد باايمــانى است و مؤمنى كه به امر دينش اهتمام دارد اگر چيزى را كه از خــدا خــواست نمى دانــد انجــام يــافتن آن دينش را تباه مى كنــد بلكــه گمــان دارد بــاعــث خـوشبختــى اوست با اين كه سعادت و خوشبختى او در امور اخروى است در حقيقت براى جهان جاودان دعا كرده نه براى دنياى گذران، لذا دعــايش همــه بـراى آن جهان مستجاب مى شود.
5 ـ در "عده الداعى" از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود:
"بنــده اى كــه دستــش را بــه سوى خــدا بگشايد خدا را شرم آيد كه آن را تهى برگرداند و هــر چــه بخــواهــد از فضــل و رحمــت خــود در آن مى گذارد، پس هنگــام دعــا كردن پيش از آن كه دست را بــرگــردانيـد بــر ســر و روى خـود بكشيـد!"
6 ـ در "درّالمنثور" از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله روايات زيادى شده كه در همه آن ها موضوع بلند كردن دست هنگام دعا ذكر شده است.
بنابراين، نكوهش بعضى درباره بلند كردن دست به سوى آسمان به هنگام دعا كردن بيجا بوده و علتى را كه براى آن ذكر كرده اند كه آن اشاره به بودن خدا در آسمان و جس
***** صفحه 34 *****
بودن اوست گفتار نادرستى است زيرا حقيقت همه عبادات بدنى مجسم كردن حالات قلبى و توجهات باطنى است و به وسيله آن ها حقايقى كه بسى برتر و بالاتر از عالم ماده و جسمـانيـات است در صــورت جسمــانى جلوه مى كند چنان كه امر نماز و روزه و حج و ساير عبادات و اجزاء و شرايط آن ها بدين منوال است.
و از جمله عبادات بدنى دعاست كه توجه قلبى و درخواست باطنى را مجسم كرده و آن را به صــورت درخــواست متعــارف يك گــداى پست مستمنــد از ثــروتمنــد با عزت و برومندى كه دستش را به سوى او دراز كــرده و حــاجــت خــــود را با تضرّع و زارى از او مى خــواهـد درمـى آورد.
7 ـ در كتاب "مجــالس" از امــام حسيـــن عليه السلام روايت شــده كه:
"پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در هنگام دعا و ابتهال (كه نحو خاصى از دعا كردن است،) دست ها را بلنــد كــرده و همــاننــد گــدايى كــه درخــواســت غــذايــى مى نمــايد دعــا مى كــرد."
8 ـ "اسماعيل بن همـام" از امام رضا عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
"يــك دعــاى پنهــانـى با هفتـاد دعــاى آشكـــارا بــرابــرى مى كنـد!"
9 ـ "در مكارم الاخلاق" از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:
"دعــا پيــوستــه در حجــاب اســت (و بــه اجابت نمى رســـد) تــا صــاحــب دعــا بر محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله درود بفرستد!"
"و هر كس قبــلاً بــراى چهــل نفــر مــؤمــن دعــا كنــد دعــايش مستجــاب مى شود!"
"... هركـس اوامـر خــدا را اطاعت كند و از راه خودش دعا كند خدا اجابت مى فرمايد... !" راه دعـــــــــا ايـــــــــــن اســـت:
"ابتدا خدا را ستايش و تمجيد مى كنى و نعمت هاى او را به ياد آورده و خدا را سپاس مى گــزارى، و بعــد بــر محمــد و آل محمــد صلى الله عليه و آله درود مى فــرستــى، و سپس گناهان خود را ذكر كرده و به آنها اقرار و اعتراف مى كنى و از خــدا طلب عفو و مغفرت مى نمــايى. ايـن راه دعــاســت!" (1)
1- الميـــــــــــــــــــزان ج 3، ص 50 .
زمــان منــاسب بــراى دعــا کردن
"قالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّى اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ!"
"به زودى از پروردگارم برايتان آمرزش خواهم خواست كه او آمرزگار و رحيم است!"
(98 / يوسف)
حضــرت يعقــوب عليه السلام در آيــه فــوق فــرمــود: بــه زودى بــرايتــان استغفـــار مى كنم، و استغفـار جهت فـرزنـدان را تأخير انداخت.
در بعضــى از اخبــار آمــده كــه تأخير انداخت تا وقتى كه دعا مستجاب مى شود.
در "كــــافـــى" از امــــام صــــادق عليه السلام روايــــت شــــده كــــه فــــرمــــود:
***** صفحه 35 *****
"رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده بهترين وقتى كه مى توانيد در آن وقت دعا كنيد و از خدا حاجت بطلبيد وقت سحر است، آنگـاه، ايــن آيــه را تــلاوت فــرمــود كــه يعقــوب به فرزندان خــود گفــت: بــه زودى بــرايتــان استغفـار مى كنـم، و منظـورش ايــن بــــود كــــه در وقت سحر طلب مغفرت كند."
در "درّالمنثور" از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده اند كه شخصى از آن جناب پرسيد چرا يعقوب استغفار را تأخير انـداخـت؟ فـرمـود: "تأخير انداخت تا هنگام سحر فرارسد، چون دعــاى سحـر مستجاب است!"
در برخى روايات ذكر شده كه استغفار را تأخير انداخت تا شب جمعه فرا رسـد.(1)
1- الميـــــــــزان ج 22، ص 113 .
***** صفحه 36 *****
دعــاى آدم عليه السلام
"رَبَّنــا ظَلَمْنـآ اَنْفُسَنـا وَ اِنْ لَـمْ تَغْفِـرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ !"
"پروردگارا ما بر خود ستم كرديم و اگر تو ما را نبخشائى و به ما رحم نكنى مسلما از زيـان كـاران خواهيم بود!" (23 / اعراف)
يكى از ادب انبياء كه آن را در هنگام دعا و توجه به خدا مرعى مى داشته اند، ادبى است كه قــرآن در درجــه اول آن را از آدم و همسـرش عليهم السلام در آيه بالا نقل كرده است.
اين راز و نيازى است كه آن دو بزرگوار بعد از خوردن از درختى كه خداوند از نزديكى به آن نهيشان كرده بود با خداى خود كردند.
وقتى پاى امتحان پيش مى آيد و بلا شامل حالشان مى شود و سعادت زندگى بهشتى براى يك عمر با آنان وداع مى كند مأيوس و غمگين نمى شوند، و نوميدى رابطه شان را با پروردگارشان قطع نمى كند بلكه به التجاء به خداوند خود كه امرشان، و هر آرزويى كه براى خود اميد دارند، به دست اوست مبادرت مى نمايند و به "صفت ربوبيّتى" متوسل مى شـونـد كه واجـد هر دافع شر و هر جالب خيرى است.
آرى "صفـت ربـوبيت حــق" صفـت كريمى است كه در هر حـال بنده را با خداى سبحان آشتى و ارتباط مى دهد.
مقتضاى ربوبيت الهى نيز همين است. و در پيشگاه ربوبى اش حاجت به درخواست نيست، بلكــه صــرف عــرض حال و اظهار حاجتى كه براى عبد پيش آمده كفايت مى كنــد، بلكــه بهتــر و فصيــح تر و بليــغ تر است از درخـواست حـاجت.
آدم و همسرش آن آبرو و كرامتى در خود نديدند كه از خداى خود چيزى درخــواســت كننــد يــا بگــوينــد: "مــا را ببخــش و بــر مـا رحــم كــن!" بلكه گفتند: "اگر بر ما نبخشى و ترحم نكنى!" و اين نتيجه آن احساس شان بود و خــواستنـد در برابر هر حكمى كه از ساحت رب العزه صادر مى شود تن در داده و تسليم محض باشند ولى چيزى كه هست با گفتن "رَبَّنا" در آغاز شرح حال خود به اين معنا اشاره كــردنــد كــه در عيــن اعتــراف به ظلــم، چشم داشت و توقع مغفرت و ترحم را دارند:
تــو رب مــا و مــا مــربــوب تــوئيــم، از تــو آن را اميــدواريــم كــه هر مربوبى از رب خــود اميـــد دارد! (1)
1- الميــزان ج 12، ص 117 .
***** صفحه 37 *****
دعــاهــاى حضــرت نــوح ـ (1)
"... وَ نادى نُـوحٌ رَبَّــهُ فَقـالَ رَبِّ اِنَّ ابْنــى مِـنْ اَهْلـى وَ اِنَّ وَعْـدَكَ الْحَـقُّ...!"
"... كشتــى آن هــا را در آن موج هاى كوه پيكر به هر سو مى برد، و نوح فرزند خود را كه در كناره اى بود بانگ زد: هان اى فرزند با ما سوار شو و در زمره كفار مبــاش! در جــواب گفــت: من هميــن ساعت به كوهى كه مرا از خطر غرق نگهـدارد پنـــاه مى بــرم...!"
"نــوح خــداى خــود را نــدا كـرد و چنيــن عـرض نمـود: پروردگارا به درستى فرزند من از اهل بيت من است، وعده تو هم حق است و تو احكــم الحـاكمينــى!"
(45 تا 47 / هود)
نــوح خــداى خــود را نــدا كـرد و چنيـن عـرض نمـود: پروردگارا به درستى فـرزنـد من از اهـل بيـت مـن اسـت، وعـــده تـو هـم حـق است و تـو احكـم الحـاكمينى!
شكــى نيست در اين كه ظاهر گفتار نوح اين است كه مى خواهد دعا كند كه فرزندش از غــرق نجــات يــابــد، لكن تدبر در آيات اين داستان كشف مى كند كه حقيقت امر غير آن چيزى است كه از ظاهر كلام استفـاده مى شود.
از يك طرف خداوند دستور داده بود كه او خودش و اهل بيتش و همه مؤمنين سوار بر كشتى شوند و آنان را وعده داده بود كه نجات دهد، و راجع به كسانى كه ظلم كردند فــرمــوده بــود از مــن درخــواست عفــو مكــن، چــه آنــان غـرق شــدنـى هستند .
پس از ديدن وضع فرزندش و شك و ترديد درباره سرنوشت او، جرأت نكرد به طور قطع نجات او را درخواست نمايد، بلكه سؤال خود را نظير كسى كه چيزى را به كسى نشان دهد يا آن را اظهار كند و بخواهد مزه دهان طرف را درباره آن بفهمد طرح كرد، چون به عواملى كه در واقع درباره سرنوشت فرزندش دست به هم داده وقوف و آگهى نــدارد، به نـاچـار نخست كلام خود را به نداى "رَبّ" افتتاح نمود، چون مفتاح دعاى مـربـوب محتاج وسـائـل همــان اسم "رَبّ" است.
آنگاه عرض كرد:
"فرزند من از اهل بيت من است و در عين حال وعده تو هم حق است !"
گويا خواسته است عرض كند از طرفى او فرزند من است و اين خود اقتضا دارد كه او هم اهــل نجــات بــاشــد، و از طرف ديگر تو احكم الحاكمينى و در كارهايت خطا نمى كنى، لــذا نمى فهمـم سرانجــام فــرزنــدم چيست ؟
و اين نيز ادبى است الهى كه بنده از آنچه مى داند تجاوز نكند و چيزهايى را كه مصلحت و مفسده اش معلوم نيست از مولاى خود نخواهد، لذا نوح تنها آنچه مى دانست گفت و چيزى درخواست نكرد در نتيجه اين ادب، خداوند نيز عصمت و حفظش را شامل حـالش نمود، يعنى قبل از اين كه كلام نوح تمام شود و اسائه ادبى از او سربزند خداوند كــلام خــود را بــرايش تفسيــر كرد كه مراد از اهل، اهل صالح است نه هر خويشاوندى، و فــرزنــد تــو صــالـح نيست.
***** صفحه 38 *****
نــوح خيــال مى كــرد مــراد از اهــل همــان معنــى ظــاهــرى آن يعنــى "خـويشـاوند" است لـذا مى خـواست بعــدا مـوضـوع نجـات فـرزنـدش را پيش كشـد.
كلام الهى تأديبى بود كه نوح را وادار كرد كلام خود را قطع كند و دنباله آن را نكشد بلكه حرف تازه اى از سر گيرد كه به صورت توبه و در حقيقت شكر همين تأديب كه خود نعمت بزرگى بود باشد، لذا عرض كرد: پروردگارا به تو پناه مى برم از درخواست سؤالى كه درباره آن علم ندارم.
يعنــى پنــاه بــرد بــه پــروردگــار خــود از چيــزى كــه زمينــه كــلامش او را بــدان وامــى داشــت يعنــى تقــاضــاى نجــات فــرزنــدش در عيـن اين كه از حقيقــت حــال بى خبـــر است. (1)
1- الميـــــــــــــزان ج 12، ص 119 .
دعـاهـاى حضــرت نــوح ـ (2)
"رَبِّ اغْفِرْلى وَ لِوالِدَىَّ وَ لِمَنْ دَخَـلَ بَيْتِىَ مُؤْمِنا وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ...!"
"پروردگارا! مرا و پدر و مادر مرا و هر كسى را كه با داشتن ايمان به خدا به خانه ام درآيد و جميع مؤمنين و مؤمنات را بيامرز و ستمكاران را جز بر هلاكتشان نيفزا!"
(28 / نوح)
اين دعا را خداى متعال در آخر سوره نوح بعد از آيات زيادى كه درباره شكايت هاى نـوح عليه السلام ايراد كرده نقل مى فرمايد:
"رَبِّ اغْفِرْلى!" ابتــدا خـود را دعــا كــرد چــون كســى كــه پيشــوا و جلودار مــردمـى است دعــا به جان خودش دعاى به جان آن مردم نيز هست:" وَ لِوالِدَىَّ!" معلوم مى شود پدر و مادر نوح عليه السلام داراى ايمان بوده اند.
"وَ لِمَنْ دَخَـلَ بَيْتِىَ مُؤْمِنا!" يعنى مؤمنين معاصرش.
"وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ!" يعنى همه اهل توحيد، چه معاصرينش و چه آيندگان، زيــرا آينــدگــان نيـز امـت او هستند، و تا قيام قيامت همه اهل توحيد رهين منت اويند.
نوح عليه السلام اولين كسى است كه دعوت دينى خود را با كتاب و شريعت اعلام نمود، و پــرچــم تــوحيــد را در بيــن مـــردم افــراشتــه كرد.
از هميــن جهــت خــداى سبحــان او را بــه بهتــرين درودى يــاد كــرد و فـرمــود: "سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِى الْعالَمينَ!" (79 / صافّات)
درود بر اين پيغمبر كريم باد كه تا قيام قيامت هر كسى ايمان به خدا آورد يا عمل صالحى انجام دهد يا اسمى از خداى عز اسمه ببرد و خلاصه تا زمانى كه از خير و سعادت در ميان بشر اسم و اثرى هست همه از بركت دعوت او و دنباله و اثر نهضت اوســت ـ صَلَــى اللّه عَلَيْهِ وَ عَلى سايِرِالاَنْبِيـاءِ وَ الْمُـرْسَليـنَ اَجْمَعين! (1)
1- الميــــــــــــــــزان ج 12، ص 123 .
***** صفحه 39 *****
***** صفحه 40 *****
دعاهاى تاريخى ابراهيم عليه السلام ـ (1)
"وَ اِذْ قـالَ اِبْراهيمُ رَبِّ اجْعَـلْ هذا بَلَدا امِنا وَ ارْزُقْ اَهْلَهُ...!"
"و چون ابــراهيــم گفــت پــروردگــارا ايــن شهر را محل امنى كن و اهلش را، البته آن هــايى را كه به خدا و روز جزا ايمان مى آورند، از ثمرات روزى بده...!" (126/بقره)
خداى سبحان در قرآن كريم از حضرت ابراهيم عليه السلام دعاهايى بسيار نقل كرده، كه در آن دعــاهــا از پـروردگـارش حــوائجى درخـواست نمـوده مانند:
دعــــايى كـــه در آغــاز امــر بــراى خــودش كــــرد.
دعــــايى كـــه هنگـــام مهــاجــرتش به ســوريه كرد.
دعــــايى كه در خصـوص بقاءِ ذكر خيرش در عالم كرد.
دعايى كه براى خودش و ذريّه اش و پدر و مادرش و براى مؤمنين و مؤمنات كرد.
دعايى كه بعد از بناى كعبه براى اهل مكّه كرد و از خدا خواست تا پيامبران را از ذريّـه او برگزيند.
از همين دعاها و درخواست هايش است كه آمال و آرزوهايش و ارزش مجاهدت ها و مساعى اش در راه خدا، و نيز فضائل نفس مقدسش، و موقعيت و قربش به خداى تعالى شناخته مى شود.
همچنين از سراسر داستان هايش و مدايحى كه خدا از او كرده مى توان شرح زندگى آن جنـــاب را استنبــاط كــرد. (1)
1- الميـــــــــــــــــزان ج 2، ص 120 .
دعاهاى حضرت ابراهيم عليه السلام ـ (2)
"...رَبِّ هَــبْ لــى حُكْمــا وَ اَلْحِقْنــى بِــالصّـالِحيــنَ...!"
"...من همه آن معبودها را دشمن خود مى دانم مگر پروردگار عالميان را كه مرا آفريد و هم او هدايتم كرد، پروردگارى كه غذا و آبم مى خوراند. و وقتى بيمار مى شوم بهبوديم مى بخشد، پروردگارى كه مرا مى ميراند و سپس زنده ام مى كند، پروردگارى كه اميدوارم خطاياى مرا در روز جزا بيامرزد. پروردگارا مرا حكمى ببخشاى و به صالحينم ملحق ساز! و براى من در آيندگان نام نيك و ذكر جميلى مرحمت فرما! و مرا از ورثه بهشت نعيم قرار داده و پدر مرا بيامرز كه وى از گمراهان بود، و مرا در روزى كه همه مبعوث مى شوند رسوا مساز!"
(75تا89/شعراء)
از جمله آداب انبياء ادبى است كه خداوند آن را از ابراهيم خليل عليه السلام نقل فرموده است. در اين دعا ابتدا پروردگار خود را ثناى جميلى مى كند كما اين كه ادب عبوديت هم همين اقتضا را دارد. اين ثنا نيز اولين ثناى مفصلى است كه خداوند از او حكايت كرده است.