جلوه‌ هاي غربت

اصغر صادقي؛ ويراستار: عبدالحسين طالعي

نسخه متنی -صفحه : 44/ 21
نمايش فراداده

17 - پيشوايى و پنهانى:

از جمله باورهاى اساسى ما در مورد امام عصر 7، اعتقاد به غيبت ايشان است. ببينيم آيا اين موضوع با امامت و پيشوايى حضرتش قابل جمع مى‌باشد؟ يا اين‌كه ما نيز همانند كسانى كه به غلط اين دو را برنتافته و نغمه‌هايى ديگر ـ از جمله ضرورت تجديد نظر در تئورى امامت‌ـ ساز كرده‌اند، بايد راهىِ آن راه‌ـ و چه مى‌گويم كه كوره‌راه‌ـ شويم و خودسرانه و از سر ناآگاهى، عدم قابليّت جمع بين اين دو اعتقاد را صلا در دهيم.
بررسى شأن و جايگاه الاهى امام‌ـ كه سرفصلى بسيار مهم در اعتقاد ماست‌ـ موضوعى نيست كه بتوان آن را در يك مقاله‌ى كوتاه به خوبى و با توجّه به جوانب مختلف آن تحليل كرد. از اين‌رو، طىّ اين مقاله به‌گونه‌اى ديگر بحث را در ميان مى‌آوريم. ضمن اين‌كه يادآور مى‌شويم كه اگر در بحث شأن امام، آن را در دو شاخه‌ى تكوينى و تشريعى دنبال كنيم، به‌خوبى راه يافته و درمى‌يابيم كه شؤون مربوط به نقش امام در هستى، اساسآ ربطى به غيبت و ظهور ايشان ندارد و به مصداق «لَوْ لا الْحُجَّة لَساخَتِ الاْرْض بِأهْلِها»
همواره به‌تمام معنى برقرار است؛ خواه امام ظاهر و يا غايب باشد. در شؤون تشريعى نيز، آن‌چه جنبه‌ى فردى دارد ـ نظير برخوردارىِ مردم از دعاى امام، بهره‌مندى آنان از هدايت و دست‌گيرى، عنايت حضرت به عالمانى كه زمام دين مردم را در دست دارند و مسائلى از اين رديف ـ الزامآ وابسته به ظهور آشكار امام نيست و آن‌حضرت مى‌تواند با حفظ غيبت تمامى اين شؤون را به احسن وجه به انجام برساند. در مورد شؤن اجتماعى امام هم مى‌دانيم اين امر با موضوع اقامه‌ى امام از سوى مردم مرتبط است. آن‌جا كه قاطبه‌ى مردم به امام روى آورده امور خويش را به آن‌حضرت واگذار نمايند، بر امام است كه پذيرا شده و كار را به دست بگيرد مى‌بينيم كه حضرت امير المؤمنين  7 پس از يك دوره‌ى 25 ساله‌ى بركنارى از شأن مهمّ اجتماعى خود، ـ على‌رغم آن‌همه صراحت‌هاى پيامبر 6در اعلام جانشينى منصوص ايشان ـ وقتى مردم روى به ايشان آورده و به اصطلاح آن‌حضرت را اقامه كردند، زمام امور راـ على‌رغم علم الاهى، شمّ سياسى، مردم‌شناسى و بينش شخصي‌ـ به ناچار به‌دست گرفتند. حضرتش، اين حقيقت را هم طىّ بيانى شيوا متذكّر شدند تا آيندگان در برخورد با اين مسأله، حكمت آن را دريابند.   اين مختصر   
بدان رو بيان شد كه امكان تحقيق مفصّل‌تر براى كسانى‌كه موضوع را پى‌گيرى مى‌كنند فراهم آمده باشد، تا اين سرفصل‌ها را دنبال نمايند و خود با تفصيل افزون‌ترى حقيقت مطلب را دريابند، و الّا مطلب همان است كه گفته آمد و طرحِ تحليلى و همه‌جانبه‌ى مسأله در حدّ يك مقاله‌ى كوتاه نيست.
براى رفع استبعاد جمع بين دو سر فصل «پيشوايى» و «پنهانى» ـ كه هر دو بخش‌هاى عظيمى از مدارك دينى ما را تشكيل مى‌دهد ـ به سه نكته‌ى اساسى توجّه مى‌نماييم :
اوّل آن چه پيش از اين بدان اشاره رفت و بيانگر نقش امام در برقرارى و تداوم هستى بود كه مدارك فراوانى در مجموعه‌ى فرهنگ دينى بدان اختصاص يافته است.
دوم اين‌كه پيامبر اكرم 6پيشوايان پس از خويشتن را پيشاپيش شماره كرده و بنا به روايات فراوان، آنان را به مردم معرّفى نموده‌اند   و به عنوان نكته‌ى بارز تعداد آن‌ها را 12 نفر دانسته‌اند.
سوم اين‌كه حضرتش دو انگشت خود در را كنار هم قرارداد و فرمود: «أنَا وَ السّاعَة كَهاتَين: من و قيامت همانند اين دوـ در جوار هم‌ـ مى‌باشيم»  . بدين سان به همگان تفهيم نمودند كه دوران
پيشوايى اين دوازده تن به عنوان اوصياى پيامبر 6در فاصله‌ى رحلت ايشان تا برپايى قيامت است.
حال، اين سه نكته را در هم بياميزيد و اين سؤال را در نظر آوريد كه كيست امروز آن حجّتى كه هستى بر مدار او مى‌چرخد و زمين هرگز از وجودش خالى نيست؟ مى‌دانيم كه يازده تن از پيشوايان مورد نظر پيامبر اكرم 6يكى پس از ديگرى دوران خود را طى نموده و صفحات تاريخ به نام و ياد آن‌ها مزيّن است و تا سال 260 هجرى تاريخ اسلام را پوشش داده‌اند. در نتيجه تكليف پيشواى دوازدهم نيز روشن مى‌شود كه هم پيشوايى دارد و هم در پنهاني‌ـ با تعريف دقيقى كه بر آن شده ـ زندگى مى‌نمايد.
جالب است كه بدانيد همين پيامبر 6در پاسخ به اين سؤال مقدّر مى‌فرمايند :
 «طوبى لِمَنْ أدرکَ قائم أهل‌بَيتي وَ هُوَ
1ـ يأتم به في غيبته قبل قيامه
«خوشا بر احوال آن كس كه (زمان) قائم خاندان مرا درك كند، در حالى‌كه :
پيش از قيامش و در دوران پنهانى او به پيشوايى‌اش گردن نهاده باشد.
2ـ و يتولى أولياءه
3ـ و يعادى أعدائه
أولئِکَ : 1ـ مِنْ رُفَقائي
2ـ وَ ذَوى مودّتي
3ـ وَ أكرم أُمّتي عَلَىَّ يَوْم القيامَة.» 1
دوستانش را دوست بدارد.
دشمنانش را دشمن بدارد.
آنان :
از شمار دوستان نزديك من هستند.
دارندگان مودّت من مى‌باشند.
و برترين امّت من در روز واپسين هستند، آن‌هنگام كه بر من وارد مى‌شوند.»
ملاحظه مى‌كنيد كه «پيشوايى و پنهانى» در منطق پيامبر 6 نه تنها دقيقآ قابل جمع‌اند، بلكه حضرتش در آغاز اين كلام نورانى  
آنان را كه بتوانند اين دو امرِ به‌ظاهر ناسازگار را با يك‌ديگر جمع نمايند و سازگارى دهند، مورد تقديس و تكريم هم قرار داده است. حضرتش طىّ شش بخش در دو قسمت، پيشاپيش وضعيّت آنان را روشن فرموده‌اند. در بخش اوّل، اعتقاد و راه و روش آنان را در دوران پنهانى امام برشمرده‌اند كه امام را در دوره‌ى غيبت و پيش از قيام و نهضت به جان و به جدّ باور دارند، در همين راستا و بر همين اساس دوستان ايشان را دوست‌دار مى باشند و دشمنان آن‌حضرت را دشمن مى‌دارند. در بخش دوم نيز، جايگاه و منزلت آنان را نسبت به خود بيان مى‌دارند كه از چه قرب جوارى برخوردارند. «طوبى لَهـُم»
سزاست كه لختى به خود بنگريم و به ارزيابى خود بنشينيم. آيا ما سه ويژگىِ مطرح در بخش اوّل اين كلام را در خود به‌بار آورده‌ايم كه شمول سه كرامت مطرح در بخش دوم را چشم داشته باشيم؟ اگر چنين نكرده‌ايم، بياييد تا فرصت باقى است، چنين كنيم تا چنان شويم. إن‌شاءالله.