659 . مُسنَد أبى يَعلى ـ به نقل از اَنَس بن مالك ـ : پيامبر خدا با كودكان ، مهربانتر بود . ايشان فرزند شيرخوارى داشت كه به دايهاى در حومه مدينه سپرده بود تا او را شير دهد . شوهر آن دايه ، آهنگر بود . حضرت ـ در حالى كه ما با ايشان بوديم ـ براى ديدن آن كودك مىرفت ، حال آن كه خانه آهنگر ، پُر از دود شده بود . پس حضرت ، آن كودك را مىبوييد و مىبوسيد و سپس باز مىگشت .
660 . امام على عليهالسلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : بر تو واجب است كه به فرزندت بيش از مهربانىاش به تو ، مهربانى كنى .
661 . امام صادق عليهالسلام : خداوند به بندهاى كه به فرزندش محبّت شديد دارد ، رحم مىكند .
662 . صحيح البخارى ـ به نقل از ابو هريره ـ : پيامبر خدا در حالى كه اَقرع بن حابِس تميمى نزد ايشان نشسته بود ، حسن بن على عليهماالسلام را بوسيد . اقرع گفت : من ده فرزند دارم و تاكنون هيچ يك از آنان را نبوسيدهام .
پيامبر خدا به او نگاهى كرد و فرمود : «هركه مهربانى نكند ، مورد مهربانى قرار نخواهد گرفت» .
663 . بحارالأنوار ـ از ابو هريره ـ : پيامبر خدا ، حسن و حسين عليهماالسلام را مىبوسيد كه عُيَينه ـ و به روايت ديگرى ، اَقرع بن حابِس ـ گفت : من ده فرزند دارم و هرگز هيچيك از آنان را نبوسيدهام .
حضرت فرمود : «هركه رحم نكند ، به او رحم نمىشود» ، و ـ به روايت حَفْص فَرّاء ـ پيامبر خدا خشمگين شد تا آن جا كه رنگش دگرگون گشت و به آن مرد فرمود : «اگر خداوند ، مهربانى را از قلبت بركَنده است ، من با تو چه كنم ؟ هركه به كوچك ما مهربانى نكند و بزرگ ما را عزيز ندارد ، از ما نيست» .