دوستی در قرآن و حدیث

محمد محمدی ری شهری

نسخه متنی -صفحه : 731/ 699
نمايش فراداده

دائرمدار منافع است . دوستدار ، هر وقت كه احساس كند محبوبش نمى‏تواند نياز و خواسته او را تأمين كند ، محبّتش زايل مى‏شود و چه بسا دوستى‏ها كه تبديل به دشمنى مى‏گردند . بر اين اساس ، متون اصلى اسلام، تأكيد دارند كه تنها دوستى‏هايى كه بر پايه دين و براى خدا باشند ، تداوم خواهند يافت و دوستى‏هايى كه بر پايه خودخواهى و منافع شخصى‏اند ، دير يا زود ، تبديل به دشمنى خواهند شد :

«الْأَخِلاَّءُ يَوْمَـئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ ؛ 1

دوستان در آن روز ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» .

بنابراين ، فلسفه دوستى براى خدا اين است كه ساماندهى جامعه مطلوب انسانىِ مبتنى بر محبّت ، راهى جز اين ندارد .

فلسفه دشمنى براى خدا

سؤال مهمى كه اين‏جا ممكن است به ذهن برسد ، اين است كه اگر اسلامْ هوادار جامعه مبتنى بر محبّت است ، چرا پيروان خود را به دشمنى براى خدا تشويق مى‏كند و دشمنى براى خدا را مانند دوستى براى او واجب مى‏داند و آن را «استوارترين دستاويز ايمان» و «برترين عمل» 2 مى‏خواند ؟ علاوه بر اين ، چه ضرورتى دارد كه انسان ، به جاى دوستى با ديگران ، با آنان دشمنى كند؟ و اساسا دشمنى كردن با ديگران ، چه دردى از دردهاى اجتماع را درمان مى‏كند؟ و كدام مشكل را حل مى‏نمايد ؟ و در يك جمله : فلسفه دشمنى براى خدا چيست ؟

1 -  سوره زخرف ، آيه 67 . در اين باره ر . ك : ص 133 (آنچه دوستى را پايدار مى‏كند) .

2 -  ر . ك : ص 661 (1 / 3 استوارترين دستاويز ايمان) .