براى دانستن چرايىِ دشمنى براى خدا ، ابتدا بايد ديد كه معناى آن چيست . اگر دشمنى براى خدا درست تفسير گردد ، فلسفه آن ، نياز به بيان ندارد .
دشمنى براى خدا ، بدين معناست كه دشمنى كننده ، خصومت شخصى با فرد مورد دشمنى نداشته باشد و دشمنى او به دليل منافع شخصى نباشد . دشمنى او با كسى كه او را دشمن مىدارد ، تنها به خاطر خدا باشد ، نه براى خود . بدينسان ، ميان دشمنى براى خدا و دشمنى براى خود ، تفاوت جوهرى وجود دارد .
دشمنى براى خود و براى تأمين منافع فردى و گروهى ، مبدأ همه فسادها و فتنهها و ويرانىهاست؛ اما دشمنى براى خدا ، مانند دوستى براى خدا ، مبدأ و سرچشمه و زمينه انواع خيرات و بركات و سازندگىهاى فردى و اجتماعى است .
به عبارت ديگر ، دشمنى براى خدا ، دشمنى براى تأمين منافع مردم است؛ چرا كه دشمنى انسان نمىتواند نفعى براى خداوند متعال ، داشته باشد ؛ زيرا او بىنياز مطلق است . تنها انسان و جامعه انسانى از دوستى و يا دشمنى براى خدا سود مىبرد .
محبّت كردن به كسانى كه به جامعه انسانى رحم نمىكنند ، بسيار خطرناك است و به فرموده امام على عليهالسلام :
رَحمَةُ مَن لا يَرحَمُ تَمنَعُ الرَّحمَةَ ، وَاستِبقاءُ مَن لا يُبقى يُهلِكُ الاُمَّةَ ؛ 1
مهربانى با كسى كه مهربانى نمىكند ، مانع رحمت [الهى ]است و باقى نهادن آن كه باقى نمىنهد جامعه را نابود مىكند .
غرر الحكم : حكمت 5430 .