مقدمه، ص 18
بخوبى روشن نمود.
در كيفيت استدلال يا استمداد از آيهاى براى آيه ديگر، سيره مفسران آيات الاحكام چنين بوده و نيز استمرار دارد كه در استنباط حكم فقهى از قرآن آيات مقيده را شاهد تقييد آيات مطلقه قرار مىدادند و همچنين آيات خاصه را سند تخصيص آيات عامه مىدانستند و نيز درباره مجمل و مبيّن و ديگر فنون اصولى و فقهى همين روش را داشتند كه از مجموع آيات بعد از تقييد يا تخصيص يا تبيين و مانند آن حكم فقهى را در محدوده آيات الاحكام استنباط مىكردند، و همچنين سيره مفسّران ادبى بر آن بوده و هست كه در استنباط حكم ادبى از لحاظ حقيقت و مجاز لغوى و فصاحت و بلاغت و تشريح فنون گوناگون مجاز مرسل و استعاره، مجموع آياتى را كه كلمه يا كلام مورد بحث در آنها بكار رفته است، فحص و جستجو مىنمايند و از نحوه استعمال و اسناد و تقديم و تأخير و اقتران به حروف و ادوات حصر يا شرط يا نظاير آن نكته ادبى مورد نظر را استنباط مىكنند و همچنين روش تفسير كسانى كه قصص قرآن را مىنگارند يا سنن الهى و سيره پيامبران خدا را از قرآن كريم استنباط مىكنند بر اين محور دوران دارد كه اين كلمه يا جمله در چند سوره و در كدام آيه بكار رفته تا از مجموع آنها حكم مورد نظر و مطلب مناسب با رشته تخصصى خود را استنباط نمايند و اين روشهاى گوناگون كه هر گروهى در استنباط موضوع خاص خويش را جمع بندى آياتى چند استفاده مىنمودند و مىنمايند قبل از تفسير- الميزان- وجود داشت و بعد از آن نيز رونق بيشترى پيدا كرد اما هيچكدام از اينها تفسير قرآن به قرآن نيست كه ويژه- الميزان- مىباشد، زيرا سرمايه بسيارى از روش هاى ياد شده را- المعجم- تأمين مىنمايد و مواد اوّليه استنباط آنان را رجوع به اين كتاب فراهم ميسازد، سپس مفسّر با دريافت كلمات يا كلامهاى مشابه به تدبر در آنها مىپردازد و با استمداد از كتابهاى لغت و مانند آن حكم مورد نظر را استنباط مىكند.
و اما آنچه كه سيره خاص- الميزان- است كه جز در روايات معصومين عليهم السلام در تفاسير پيشينيان به ندرت ديده مىشود و بعد از آن هم هنوز به ابتكار خويش باقى است، همانا شناسايى آيات كليدى و ريشهاى قرآن است كه در پرتو آن