مقدمه، ص 19
آيات كليدى درهاى بسيارى از آيات ديگر گشوده مىگردد و با شناخت آن آيات ريشهاى اين شجره طوبى تغذيه بسيارى از آيات شاخهاى روشن مىشود كه در اين شناسايى سخن از كلمه يا كلام مشابه نيست تا فهرستها و لغتنامه راهگشا باشند، بلكه در اين سير بايد از سكوى «المعجم» و كتاب لغت پرواز كرد و به كنگره «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ» «1» رسيد و اسرار كليدى را كه به روى نامحرمان «مغاليق» است به چهره خود به عنوان «مفاتيح» ديد و از آن آيات كليدى گرههاى بسته را گشوده يافت و از «هذا باب ينفتح منه الف باب» مطلع شد و به كمك آن سراسر قرآن كريم را درهاى باز الهى ديد كه هيچ جاى آن ناگشوده نيست و سپس آيات ريشهاى كه ظواهر را تغذيه مىكند از آيات كليدى كه بواطن قرآن را مىگشايد جدا كرد و همچنين جريان تفسير را از تأويل فرق گذاشت كه اين كار از قلمرو لغت بيرون و از حوصله «المعجم» خارج و از منطقه فهرست نامه و نظاير آن بالاتر كه فراسوى معنا است و نه لفظ، زيرا تشخيص حقيقت و مجاز لغوى گرچه با لغتنامهها تأمين مىگردد ولى امتياز حقيقت و مجاز عقلى كه آيا اسناد محمول به موضوع الى ما هو له است يا الى غير ما هو له، آن را عقل بيان مىكند و وحى تبيين مىنمايد و نه لغت: «... لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ» «2» و نتيجه شناسايى آيات زير بنائى و آشنايى با آيات روبنايى و كيفيت ظهور آن آيات پايهاى در اين آيات و نحوه رجوع اين آيات روبنايى به آن آيات گذشته از استحكام اصل تفسير آنست كه هيچگونه اختلاف ريشهاى در مبانى اين دائرة المعارف راه ندارد چه اينكه در اصل متن يعنى قرآن كريم هيچ راهى براى اختلاف وجود ندارد.
اكنون كه تفسير قرآن به قرآن و نيز ضرورت آن روشن شد توجه به اين نكته سودمند مىباشد كه چه تفاوتى بين تفسير قرآن به قرآن با ضرب قرآن به قرآن است كه به شدت از آن نهى شده است؟ بايد عنايت نمود كه اين دو حكما و موضوعا جداى از يكديگرند، زيرا آنچه از حضرت امام صادق عليه السّلام رسيده است كه:
«ما ضرب رجل
(1) سوره انعام آيه 59. (2) سوره ق آيه 37.