ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 1 -صفحه : 693/ 184
نمايش فراداده

صفحه 161

خدا است.

چون اين چهار نامه به حجاج بن يوسف رسيد، و از مضمون آنها با خبر شد، گفت: همه اين چهار نفر اين كلمات را از سرچشمه‏اى زلال گرفته‏اند. «1»

و در كتاب طرائف نيز روايت شده، كه مردى از جعفر بن محمد امام صادق (ع) از قضاء و قدر پرسيد، فرمود: هر عملى كه از كسى سر بزند، و تو بتوانى او را بخاطر آن عمل ملامت كنى، آن عمل از خود آن كس است، و آنچه نتوانى سرزنش كنى، آن از خداى تعالى است، خداى تعالى به بنده‏اش ملامت مى‏كند، كه چرا نافرمانى كردى؟ و مرتكب فسق شدى؟ چرا شراب خوردى؟ و چرا زنا كردى؟ اينگونه افعال مستند بخود بنده است، و آن كارهايى كه از بنده باز خواست نميكند؟

مثلا نميگويد: چرا مريض شدى؟ و چرا كوتاه قد شده‏اى؟ و چرا سفيد پوستى؟ و يا چرا سياه پوستى؟ از خداست براى اينكه مريضى و كوتاهى و سفيدى و سياهى كار خداست. «2»

و در نهج البلاغه آمده: كه شخصى از آن جناب از توحيد و عدل پرسيد، فرمود: توحيد اين است كه در باره او توهم نكنى، و عدل اينست كه او را متهم نسازى. «3»

طرق عديده استدلال بر رد جبر و تفويض در روايات و اخبار

مؤلف: اخبار در مطالبى كه گذشت بسيار زياد است چيزى كه هست اين عده از روايات كه ما نقل كرديم، متضمن معانى ساير روايات هست، و اگر خواننده در آنچه نقل كرديم، دقت كند، خواهد ديد كه مشتمل بر طرق خاصه عديده‏اى از استدلال است.

يكى استدلال بخود امر و نهى و عقاب و ثواب، و امثال آن است، بر وجود اختيار، و اينكه نه جبرى هست، و نه تفويضى، و اين طريق استدلال در پاسخ امير المؤمنين (ع) بان پير مرد آمده بود، و آنچه را هم كه ما از كلام خداى تعالى استفاده كرديم، قريب بهمان طريقه بود.

طريقه دوم استدلال بوقوع امورى است در قرآن كريم كه با جبر و تفويض نميسازد، يعنى اگر واقعا جبر و يا تفويض بود، آن امور در قرآن نمى‏آمد، مانند اين مطلب كه فرموده: (ملك آسمانها و زمين از آن خداست)، يا اينكه فرموده: (پروردگار تو ستمكار به بندگان نيست، وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ) «4»، و يا اينكه فرموده: (بگو: خدا بكار زشت امر نمى‏كند، قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ). «5»

لكن ممكن است در خصوص آيه اخير مناقشه كرد، و گفت: اگر فعلى از افعال براى ما انسانها فاحشه و يا ظلم باشد، همين فعل وقتى بخدا نسبت داده شود، ديگر ظلم و فاحشه خوانده نميشود، پس از خدا هيچ ظلمى و فاحشه‏اى صادر نمى‏شود.

1- طرائف الحكم ص 329

2- طرائف الحكم ص 340

3- نهج البلاغه صبحى صالح ص 558 ح 470

4- سوره فصلت آيه 46

5- سوره اعراف آيه 28