صفحه 161
خدا است.
چون اين چهار نامه به حجاج بن يوسف رسيد، و از مضمون آنها با خبر شد، گفت: همه اين چهار نفر اين كلمات را از سرچشمهاى زلال گرفتهاند. «1»
و در كتاب طرائف نيز روايت شده، كه مردى از جعفر بن محمد امام صادق (ع) از قضاء و قدر پرسيد، فرمود: هر عملى كه از كسى سر بزند، و تو بتوانى او را بخاطر آن عمل ملامت كنى، آن عمل از خود آن كس است، و آنچه نتوانى سرزنش كنى، آن از خداى تعالى است، خداى تعالى به بندهاش ملامت مىكند، كه چرا نافرمانى كردى؟ و مرتكب فسق شدى؟ چرا شراب خوردى؟ و چرا زنا كردى؟ اينگونه افعال مستند بخود بنده است، و آن كارهايى كه از بنده باز خواست نميكند؟
مثلا نميگويد: چرا مريض شدى؟ و چرا كوتاه قد شدهاى؟ و چرا سفيد پوستى؟ و يا چرا سياه پوستى؟ از خداست براى اينكه مريضى و كوتاهى و سفيدى و سياهى كار خداست. «2»
و در نهج البلاغه آمده: كه شخصى از آن جناب از توحيد و عدل پرسيد، فرمود: توحيد اين است كه در باره او توهم نكنى، و عدل اينست كه او را متهم نسازى. «3»
مؤلف: اخبار در مطالبى كه گذشت بسيار زياد است چيزى كه هست اين عده از روايات كه ما نقل كرديم، متضمن معانى ساير روايات هست، و اگر خواننده در آنچه نقل كرديم، دقت كند، خواهد ديد كه مشتمل بر طرق خاصه عديدهاى از استدلال است.
يكى استدلال بخود امر و نهى و عقاب و ثواب، و امثال آن است، بر وجود اختيار، و اينكه نه جبرى هست، و نه تفويضى، و اين طريق استدلال در پاسخ امير المؤمنين (ع) بان پير مرد آمده بود، و آنچه را هم كه ما از كلام خداى تعالى استفاده كرديم، قريب بهمان طريقه بود.
طريقه دوم استدلال بوقوع امورى است در قرآن كريم كه با جبر و تفويض نميسازد، يعنى اگر واقعا جبر و يا تفويض بود، آن امور در قرآن نمىآمد، مانند اين مطلب كه فرموده: (ملك آسمانها و زمين از آن خداست)، يا اينكه فرموده: (پروردگار تو ستمكار به بندگان نيست، وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ) «4»، و يا اينكه فرموده: (بگو: خدا بكار زشت امر نمىكند، قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ). «5»
لكن ممكن است در خصوص آيه اخير مناقشه كرد، و گفت: اگر فعلى از افعال براى ما انسانها فاحشه و يا ظلم باشد، همين فعل وقتى بخدا نسبت داده شود، ديگر ظلم و فاحشه خوانده نميشود، پس از خدا هيچ ظلمى و فاحشهاى صادر نمىشود.
1- طرائف الحكم ص 329 2- طرائف الحكم ص 340 3- نهج البلاغه صبحى صالح ص 558 ح 470 4- سوره فصلت آيه 46 5- سوره اعراف آيه 28