ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 162و لكن اين مناقشه صحيح نيست، و صدر آيه با مدلول خود جواب آن را داده، چون در صدر آيه مىفرمايد: (وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً، قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا، وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها، و چون مرتكب فاحشهاى ميشوند، ميگويند: ما پدران خود را ديديم كه چنين مىكردند، و خدا ما را به آن عمل امر كرده)، و اشاره بكلمه بها- به آن) ما را ناگزير مىكند بگوئيم: نفى بعدى كه مىفرمايد: (بگو خدا بفحشاء امر نمىكند)، نيز متوجه همان عمل فاحشه باشد، حال چه اينكه آن را فاحشه بناميم يا نناميم.طريقه سوم، استدلال از جهت صفات است، و آن اين است كه خدا به اسماى حسنى ناميده ميشود، و به بهترين و عاليترين صفات متصف است، صفاتى كه با بودن آنها نه جبر صحيح است، و نه تفويض، مثلا خداى تعالى قادر و قهار و كريم و رحيم است، و اين صفات معناى حقيقى و واقعيش در خداى سبحان تحقق نمىيابد، مگر وقتى كه هستى هر چيزى از او، و نقص هر موجودى و فسادش مستند بخود آن موجود باشد، نه بخدا، هم چنان كه در رواياتى كه ما از كتاب توحيد نقل كرديم نيز باين معنا اشاره شده بود.طريقه چهارم، استدلال بمثل استغفار، و صحت ملامت است، چون اگر گناه از ناحيه بنده نباشد، استغفار او و ملامت خدا از او، معنا ندارد، زيرا بنا بر جبر، كه همه افعال مستند بخدا ميشود، ديگر فرقى ميان فعل خوب و بد نيست، تا ملامت بنده در كارهاى بدش صحيح، و در كارهاى خوبش غير صحيح باشد.البته در اينجا روايات ديگرى نيز در تفسير آياتى كه اضلال، و طبع، و اغواء، و امثال آن را بخدا نسبت ميدهد، وارد شده، از آن جمله در كتاب عيون از حضرت رضا (ع) روايت شده كه در تفسير جمله: (وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ)، «1» فرموده: خداى تعالى آن طور كه بندگانش چيزى را و يا كسى را وا مىگذارند، متصف به تحرك و واگذارى نميشود، و خلاصه بندهاش را بدون جهت وا نمىگذارد، بلكه وقتى ميداند كه بندهاش از كفر و ضلالت بر نمىگردد، ديگر يارى و لطف خود را از او قطع مىكند، و افسار او را بگردنش انداخته، باختيار خودش وا مىگذارد. «2»و نيز در عيون از آن جناب روايت كرده، كه در ذيل جمله: (خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ)، فرموده:ختم همان طبع بر قلوب كفار است، اما بعنوان مجازات بر كفرشان، هم چنان كه خودش در آيهاى ديگر فرمود: (بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ، فَلا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا، «3» بلكه خدا بخاطر كفرشان مهر بر دلهاشان زد، و در نتيجه جز اندكى ايمان نمىآورند) «4».و در مجمع البيان از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير جمله: