شاكر بودن خداى تعالى وصفى حقيقى است نه مجازى
و كلمه شاكر و عليم دو اسم از اسماء حسناى خدا است و شكر باين معنا است كه شخصى كه مورد احسان كسى قرار گرفته، احسان او را تلافى كند، يا صرفا احسانش را با زبان اظهار كند كه تو چنين و چنان كردى و يا با عمل آن را تلافى كند مثلا اگر منعمى بمن با مال خود انعام كرده يا با ثناى جميل انعامش را تلافى كنم و يا آن قدر مال در راه رضاى او خرج كنم تا او از من راضى شود و عمل من از احسان او حكايت كند.و خداى سبحان هر چند كه قديم الاحسان است و هر احسانى كه كسى به كسى بكند باز احسان او است، واحدى حقى بعهده او ندارد، تا او شكرش بجاى آرد و ليكن در عين حال خودش اعمال صالحه بندگان را با اينكه همان هم احسان او است به بندگان، مع ذلك احسان بنده را به خودش خوانده و خود را شكرگزار بنده نيكوكارش خوانده است، و اين خود احسانى است بالاى احسان، و به همين عنايت فرموده: (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ) آيا پاداش احسان بنده به خداوند، غير احسان خداوند به بنده ميتواند باشد) «1»؟و نيز فرموده: (إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً، وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً، اين است جزاى شما، و سعى شما شكرگزارى شده است) «2» پس اطلاق شكرگزارى بر خداى تعالى، اطلاقى است حقيقى نه مجازى.بحث روايتى(شامل رواياتى در باره صفا و مروه و سعى بين آن دو)
در تفسير عياشى از بعضى اصحاب اماميه از امام صادق (ع) روايت آورده كه1- الرحمن 602- دهر 22