چند اشكال بر اين نظر - ترجمه تفسیر المیزان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 1

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفحه 519

بگويند: آنهايى كه در راه خدا كشته شده‏اند بكلى از بين رفته‏اند، با اينكه دعوت حقه دين را اجابت كرده‏اند و آيات بسيارى از قرآن را كه در باره معاد صحبت مى‏كند شنيده‏اند.

علاوه بر اينكه آيه شريفه سخنش در باره عموم مردم نيست بلكه براى خصوص شهداء كه در راه خدا كشته شده‏اند، خبر از زندگى بعد از مرگ ميدهد و اين خبر را به مؤمنين كه هنوز شهيد نشده‏اند و به همه كفار ميدهد، با اينكه زندگى بعد از مرگ اختصاص به شهيدان ندارد، و شهيد و مؤمن غير شهيد، و كفار، همه اين زندگى را دارند پس بايد گفت: منظور از زندگى بعد از شهادت اين است كه نام شهيد زنده ميماند و در اثر مرور زمان ذكر جميلش كهنه نميشود، اين نظريه جمعى از مفسرين است و ما باين تفسير چند اشكال داريم:

چند اشكال بر اين نظر

اول اينكه اين حياتى كه شما آيه را با آن معنا كرديد، جز يك گول زننده چيز ديگرى نيست، و اگر پيدا شود تنها در وهم پيدا مى‏شود نه در خارج، حياتى است خيالى كه بغير از اسم، حقيقت ديگر ندارد و مثل چنين موضوع وهمى، لايق به كلام خداى تعالى نيست، خدايى كه جز بحق دعوت نمى‏كند، و ميفرمايد: (فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ، بعد از حق غير از ضلالت چه مى‏تواند باشد)، «1» (آن وقت چگونه به بندگانش مى‏فرمايد: در راه من كشته شويد و از زندگى چشم بپوشيد تا بعد از مرگ مردم بشما بگويند (چه مرد خوبى بود)؟.

و اگر شنيده‏ايد كه ابراهيم (ع) از خداى تعالى درخواست كرده كه: (وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ)، «2» منظورش ذكر خير آيندگان نبوده، بلكه منظورش اين بوده كه دعوت حقه‏اش در انسان‏هاى آينده نيز باقى باشد و لسان صادقش همواره گويا بماند، نه اينكه بعد از او ذكر خيرش را بگويند و بس.

بله اين سخن دل خوش كننده و باطل و وهم كاذب، با منطق مردمى مادى و طبيعى مسلك، جور در مى‏آيد، براى اين كه آنها نفوس را هم مادى مى‏دانند و معتقدند وقتى انسان مرد بكلى باطل و نابود مى‏شود و اعتقادى به زندگى آخرت ندارند.

از سوى ديگر احساس كردند كه انسان بالفطره احتياج دارد به اينكه در راه امور مهمه قائل به بقاء نفوس و تاثرش بسعادت و شقاوت بعد از مردن، بوده باشد، چون رسيدن و ارتقاء به هدف‏هاى بلند، فداكارى و قربان شدن لازم دارد، مخصوصا هدف‏هاى بسيار مهم كه بخاطر آن بايد اقوامى كشته شوند تا اقوامى ديگر زنده بمانند.

و اگر بنا باشد هر كس بميرد نابود شود، ديگر چه كسى خود را فداى ديگران مى‏كند و چه‏

1- يونس آيه 32

2- سوره شعراء آيه 84

/ 693