آيا نفس و يا به عبارتى روح آدمى موجودى است مجرد از ماده؟ (البته مراد ما از نفس آن حقيقتى است كه هر يك از ما در هنگام سخن با عبارت: من، ما، شما، او، فلانى، و امثال آن از آن حكايت مىكنيم و يا بدان اشاره مينمائيم، و نيز مراد ما به تجرد نفس اين است كه موجودى مادى و قابل قسمت و داراى زمان و مكان نباشد).حال كه موضوع بحث روشن شد و معلوم گشت كه در باره چه چيز بحث مىكنيم، اينك مىگوييم: جاى هيچ شك نيست كه ما در خود معنايى و حقيقتى مىيابيم و مشاهده مىكنيم كه از آن معنا و حقيقت تعبير مىكنيم به (من)، (و مىگوييم من پسر فلانم،- و مثلا در همدان متولد شدم،- من باو گفتم و امثال اين تعبيرها كه همه روزه مكرر داريم).