(ما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ) اگر مراد باهل كتاب خصوص يهود باشد هم چنان كه ظاهر سياق هم همين است، چون آيه قبل در باره يهود بود، آن وقت توصيف يهود باهل كتاب، مىفهماند كه علت اينكه دوست نميدارند كتابى بر شما مسلمانان نازل شود، چيست؟ و آن اين است كه چون خود آنان اهل كتاب بودند، و دوست نميداشتند كتابى بر مسلمانان نازل شود، چون نازل شدن كتاب بر مسلمانان باعث ميشود، ديگر تنها يهوديان اهليت كتاب نداشته باشند، و اين اختصاص از بين برود، و ديگران نيز اهليت و شايستگى آن را داشته باشند.و اين خود بخل بىمزهاى بود از يهود، چون يك وقت انسان نسبت بچيزى كه خودش دارد بخل مىورزد، ولى يهود بچيزى بخل ورزيدند كه خود مالك آن نبودند، علاوه بر اينكه با اين رفتار خود، در سعه رحمت خدا و عظمت فضل او، با او معارضه كردند.اين در صورتى بود كه مراد باهل كتاب خصوص يهود باشد، و اما اگر مراد همه اهل كتاب از يهود و نصارى باشد در اينصورت سياق كلام، سياق تصميم بعد از تخصيص ميشود، يعنى بعد از آنكه تنها در باره يهود صحبت مىكرد، ناگهان وجهه كلام را عموميت داد، بدين جهت كه هر دو طائفه در پارهاى صفات اشتراك داشتند، هر دو با اسلام دشمنى مىورزيدند، و اى بسا اين احتمال را آيات بعدى كه مىفرمايد: (وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى، و گفتند: داخل