و كلمه (قبل) با كسره اول و فتحه دوم به معناى جهت است، قبله را هم به همين جهت قبله مىگويند، چيزى كه هست (تاى آخر آن معناى) نوعيت را مىرساند، و كلمه (ذوى القربى) به معناى خويشاوندان و كلمه (يتامى) جمع يتيم است كه به معناى كودك پدر مرده است و كلمه (مساكين) جمع مسكين است، كه فرقش با كلمه فقير اين است كه مسكين بد حالتر از فقير است، و كلمه (ابن السبيل) به معناى كسى است كه دستش از وطن و از خانوادهاش بريده، و كلمه (رقاب) جمع رقبه است، كه به معناى گردن است، ولى منظور از آن برده است كه قيد بردگى بگردن دارد، و كلمه (باساء) مصدر است، هم چنان كه بؤس هم مصدر است، و هر دو به معناى شدت و فقر است، و كلمه (ضراء) مانند كلمه (ضر) هر دو به اين معنا است كه آدمى با مرض يا زخم يا فوت مال يا مرگ فرزند، متضرر شود، و كلمه باس به معناى شدت و سختى جنگ است.(وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ) الخ، در اين جمله بجاى اينكه كلمه (بر) به كسره را تعريف كند، كلمه (بر) به فتحه را تعريف كرد، تا هم بيان و تعريف مردان نيكوكار را كرده باشد و در ضمن اوصافشان را هم شرح داده باشد، و هم اشاره كرده باشد به اينكه مفهوم خالى از مصداق و حقيقت، هيچ اثرى و فضيلتى ندارد.
ذكر مصداق در كنار مفهوم، دأب قرآن در تمام بياناتش مىباشد
و اين خود دأب قرآن در تمامى بياناتش است كه وقتى ميخواهد مقامات معنوى را بيان كند، با شرح احوال و تعريف رجال دارنده آن مقام، بيان ميكند و به بيان مفهوم تنها قناعت نميكند.و سخن كوتاه آنكه جمله: (وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ) تعريف ابرار و بيان حقيقت حال ايشان است كه هم در مرتبه اعتقاد تعريفشان مىكند و هم در مرتبه اعمال و هم اخلاق، در باره اعتقادشان ميفرمايد: (مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ) و در باره اعمالشان ميفرمايد: (أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا)، و در باره اخلاقشان ميفرمايد. (وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).و در تعريف اولى كه از ايشان كرده، فرموده: (كسانى هستند كه ايمان به خدا و روز جزا و ملائكه و كتاب و انبياء دارند)، و اين تعريف شامل تمامى معارف حقهاى است كه خداى سبحان