مقام اصطفاء و بر گزيدگى همان مقام اسلام و تسليم است - ترجمه تفسیر المیزان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 1

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفحه 453

همان تسليم خدا شدن معرفى كرده است. «1»

مقام اصطفاء و بر گزيدگى همان مقام اسلام و تسليم است

پس معلوم شد كه مقام اصطفاء عينا همان مقام اسلام است، و شاهد بر آن آيه: (إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ:

أَسْلِمْ قالَ: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ) است، كه از ظاهرش بر مى‏آيد ظرف (اذ- زمانى كه) متعلق است بجمله (اصطفيناه) در نتيجه معنا چنين ميشود اصطفاء ابراهيم در زمانى بود كه پروردگارش به او گفت: اسلام آور، و او هم براى خداى رب العالمين اسلام آورد پس جمله: (إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ: أَسْلِمْ قالَ: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ)، بمنزله تفسيرى است براى جمله: (اصطفيناه) الخ.

نكته و وجه دو" التفات" در دو آيه كريمه

و در اين آيه التفاتى از تكلم بسوى غيبت بكار رفته، براى اينكه در ابتداء فرمود: (ما او را اصطفاء كرديم)، و بعد مى‏فرمايد: (چون پروردگارش بدو گفت)، با اينكه جا داشت بفرمايد: (و چون بدو گفتيم)، و التفات ديگرى از خطاب بسوى غيبت بكار رفته، براى اينكه كلام ابراهيم را اينطور حكايت مى‏كند، كه گفت: (من اسلام آوردم براى رب العالمين) با اينكه جا داشت بگويد:

(پروردگارا من اسلام آوردم براى تو).

حال ببينيم چه نكته‏اى باعث اين دو التفات شده؟ اما التفات اولى نكته‏اش اينست كه خواسته است اشاره كند به اينكه آنچه پروردگار باو فرموده، سرى بوده كه پروردگارش با او در ميان نهاده، و در مقامى نهاده كه مقام خلوت بوده، چون هميشه ميانه شنونده و گوينده يك اتصالى هست، كه وقتى گوينده غايب ميشود آن اتصال بهم ميخورد، و مخاطب از آن مقامى كه داشت در حقيقت بريده ميشود و يا به عبارتى در حقيقت ميانه او و گوينده، و سخنى كه با وى در ميان داشت، پرده‏اى مى‏افتد، و بهمين جهت خداى تعالى وقتى قصه را براى پيامبر اسلام حكايت مى‏كند مى‏فرمايد (و چون پروردگارش باو گفت چنين و چنان) تا برساند آنچه گفته از اسرارى بوده كه جاى گفتگويش مقام انس خلوت است.

و اما نكته التفات دومى، اين است كه همان جمله: (و چون پروردگارش به او گفت)، هر چند از يك لطف خاصى حكايت مى‏كند، كه مقتضايش آزادى ابراهيم در گفتگو است، و ليكن از آنجا كه ابراهيم (ع) هر چه باشد بالأخره بنده است، و طبع بنده ذلت و تواضع است، لذا ايجاب مى‏كند كه خود را در اين مقام آزاد و رها نبيند، بلكه در عوض ادب حضور را مراعات كند، چون در غير اينصورت در حقيقت خود را مختص بمقام قرب، و متشرف بحظيره انس حساب كرده، در حالى كه ادب بندگى اقتضاء ميكند او در همان حال هم خود را يكى از بندگان ذليل و مربوب ببيند، و در برابر كسى اظهار ذلت كند، كه تمامى عالميان در برابرش تسليم هستند، پس نبايد

1- سوره آل عمران آيه 19

/ 693