آنچه كه علماى روانكاو عصر جديد در نفى تجرد روح فرض كردهاند
2- و اما آنچه كه علماى روانكاو عصر جديد در نفى تجرد نفس فرض كردهاند، اين است كه نفس عبارت است از حالت متحدى كه از تاثير و تاثر حالات روحى پديد مىآيد، چون آدمى داراى ادراك بوسيله اعضاى بدن هست، داراى اراده هم هست، خوشنودى و محبت هم دارد، كراهت و بغض نيز دارد، و از اين قبيل حالات در آدمى بسيار است كه وقتى دست به دست هم ميدهند و اين، آن را و آن، اين را تعديل مىكند و خلاصه در يكديگر اثر مىگذارند، نتيجهاش اين ميشود كه حالتى متحد پديد مىآيد كه از آن تعبير مىكنيم به (من).در پاسخ اينان مىگوييم: بحث ما در اين نبود، و ما حق نداريم جلوى تئوريها و فرضيههاى شما را بگيريم، چون اهل هر دانشى حق دارد فرضيههايى براى خود فرض كند و آن را زير بناى دانش خود قرار دهد (اگر ديوارى كه روى آن پى چيد بالا رفت به صحت فرضيه خود ايمان پيدا كند و اگر ديوارش فرو ريخت، يك فرضيه ديگرى درست كند).گفتگوى ما در يك مسئله خارجى و واقعى بود كه يا بايد گفت هست، يا نيست نه اينكه يكى وجودش را فرض كند و يكى نبودش را، بحث ما بحثى فلسفى است كه موضوعش هستى است در باره انسان بحث مىكنيم كه آيا همين بدن مادى است يا چيز ديگرى ما وراى ماده است.