داستان گاو در تورات - ترجمه تفسیر المیزان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 1

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفحه 303

يك گاو بكشند.

از اين هم كه بگذريم، در ابتداى گفتگو، موسى (ع) را نسبت جهالت و بيهوده كارى و مسخرگى دادند، و گفتند: (أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً، آيا ما را مسخره گرفته‏اى؟) و آن گاه بعد از اين همه بيان كه برايشان كرد، تازه گفتند: (الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ) (حالا حق را گفتى)، كانه تا كنون هر چه گفتى باطل بوده، و معلوم است كه بطلان پيام يك پيامبر، مساوى است با بطلان بيان الهى.

و سخن كوتاه اينكه: پيش انداختن اين قسمت از داستان، هم براى روشن كردن خطاب بعدى است، و هم افاده نكته‏اى ديگر، و آن اين است كه داستان گاو بنى اسرائيل، اصلا در تورات نيامده، البته منظور ما توراتهاى موجود فعلى است، و بهمين جهت جا نداشت كه يهوديان در اين قصه مورد خطاب قرار گيرند، چون يا اصلا آن را در تورات نديده‏اند، و يا آنكه دست تحريف با كتاب آسمانيشان بازى كرده بهر حال هر كدام كه باشد، جا نداشت ملت يهود مخاطب بان قرار گيرد، و لذا از خطاب به يهود اعراض نموده، خطاب را متوجه رسول خدا (ص) نمود.

آن گاه بعد از آنكه اصل داستان را اثبات كرد، به سياق قبلى كلام برگشته، خطاب را مانند سابق متوجه يهود نمود.

بله، در تورات در اين مورد حكمى آمده، كه بى دلالت بر وقوع قصه نيست، اينك عين عبارت تورات:

داستان گاو در تورات

در فصل بيست و يكم، از سفر تثنيه اشتراع ميگويد: هر گاه در آن سرزمينى كه رب معبود تو، بتو داده، كشته‏اى در محله‏اى يافته شد، و معلوم نشد چه كسى او را كشته، ريش سفيدان محل، و قاضيان خود را حاضر كن، و بفرست تا در شهرها و قراى پيرامون آن كشته و آن شهر كه بكشته نزديك‏تر است، بوسيله پير مردان محل، گوساله‏اى شخم نكرده را گرفته، به رودخانه‏اى كه دائما آب آن جارى است، ببرند، رودخانه‏اى كه هيچ زراعت و كشتى در آن نشده باشد، و در آنجا گردن گوساله را بشكنند، آن گاه كاهنانى كه از دودمان لاوى باشند، پيش بروند، چون رب كه معبود تو است، فرزندان لاوى را براى اين خدمت برگزيده، و ايشان بنام رب بركت يافته‏اند، و هر خصومت و زد و خوردى بگفته آنان اصلاح ميشود، آن گاه تمام پير مردان آن شهر كه نزديك بكشته هستند، دست خود را بالاى جسد گوساله گردن شكسته، و در رودخانه افتاده، بشويند، و فرياد كنند، و بگويند: دستهاى ما اين خون را نريخته، و ديدگان ما آن را نديده، اى رب! حزب خودت اسرائيل را كه فدا دادى، بيامرز، و خون بناحقى را در وسط حزبت اسرائيل قرار مده، كه اگر اينكار را بكنند، خون برايشان آمرزيده ميشود، اين بود آن عبارتى كه گفتيم: تا حدى دلالت بر وقوع داستان بقره در بنى اسرائيل دارد.

/ 693