وجه استعمال كلمه" ظن" در" الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ"
(الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ) الخ، اين مورد اعتقاد بآخرت، موردى است كه هر كس بايد بدان يقين حاصل كند، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده: (وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ) «1»، با اين حال چرا در آيه مورد بحث مظنه و گمان به آن را كافى دانسته؟ ممكن است و جهش اين باشد كه براى حصول و پيدايش خشوع در دل انسان، مظنه قيامت و لقاء پروردگار كافى است؟ چون علومى كه بوسيله اسباب تدريجى بتدريج در نفس پيدا ميشود، نخست از توجه، و بعد شك، و سپس بترجيح يكى از دو طرف شك، كه همان مظنه است پيدا شده، و در آخر احتمالات مخالف بتدريج از بين مىرود، تا ادراك جزمى كه همان علم است حاصل شود.و اين نوع از علم وقتى بخطرى هولناك تعلق بگيرد باعث غلق و اضطراب و خشوع نفس ميشود، و اين غلق و خشوع از وقتى شروع ميشود، كه گفتيم يك طرف شك رجحان پيدا مىكند، و چون امر نامبرده خطرى و هولناك است، قبل از علم بان، و تماميت آن رجحان، نيز دلهره و ترس در نفس مىآورد.پس بكار بردن مظنه در جاى علم، براى اشاره باين بوده، كه اگر انسان متوجه شود به اينكه ربى و پروردگارى، دارد كه ممكن است روزى با او ديدار كند، و بسويش برگردد، در ترك مخالفت و رعايت احتياط صبر نمىكند، تا علم برايش حاصل شود، بلكه همان مظنه او را وادار باحتياط مىكند.هم چنان كه شاعر گفته:
فقلت لهم: ظنوا بالفى مذحج
سراتهم فى الفارسى المسرد،
سراتهم فى الفارسى المسرد،
سراتهم فى الفارسى المسرد،
1- سوره بقره آيه 4