راهى كه قرآن در اين مورد پيموده است
و اما راهى كه قرآن كريم در اين باره پيموده اين است كه دستور داده آنچه را كه خدا (يعنى مبدأ هستى عالم و هستى انسانها) نازل كرده پيروى نمايند، و از اينكه بدون مدرك و علم سخنى بگويند اجتناب ورزند، اين در مرحله اعتقاد و نظر، و اما در مرحله عمل دستور داده هر كارى كه مىكنند به منظور بدست آوردن پاداشى بكنند كه نزد خدا برايشان آماده شده، حال اگر آنچه مىكنند مطابق ميلشان و شهوتشان هم باشد، هم به سعادت دنيا رسيدهاند و هم به سعادت آخرت و اگر مطابق ميلشان نباشد و بلكه مايه محروميت از مشيتهايشان باشد، نزد خدا پاداشى عظيم دارند، و آنچه نزد خداست بهتر و باقىتر است.و بدانند كه آنچه ماديين مىگويند كه (پيروى دين تقليدى است كه علم آن را نمىپذيرد و بطور كلى علم پرستش خدا و دين را از خرافات عهد دوم از عهدهاى چهارگانهاى ميداند كه بر بشر گذشته:1- عهد اساطير 2- عهد مذهب 3- عهد فلسفه 4- عهد علم كه عهد امروز بشر است و تنها از علم پيروى مىكند و خرافات را نميپذيرد) سخنى است بدون علم و رأيى خرافى است.پيروى از دين تقليد نيست
ما در پاسخ مىگوئيم اما پيروى از دين تقليد نيست، زيرا دين عبارتست از: مجموعهاى از معارف مربوط به مبدأ و معاد و قوانينى اجتماعى، از عبادات و معاملات كه از طريق وحى و نبوت به بشر رسيده، نبوتى كه صدقش با برهان ثابت شده و نيز از مجموعهاى اخبار كه مخبر، صادق از آنها خبر داده، مخبرى كه باز صادق بودنش به برهان ثابت شده است.و معلوم است كه پيروى چنين دينى پيروى علم است نه خرافات، چون فرض كرديم كه به صدق آن مخبر، عالميم و برهان علمى بر آن داريم، و ما در بحث گذشته در ذيل آيه: (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً) «1» كلامى در تقليد داشتيم، بدانجا مراجعه شود.1- بقره- 67