بحث فلسفى ديگر [(در اثبات وجود علم و رد بر سوفسطائيان و شكاكان)] - ترجمه تفسیر المیزان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 1

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفحه 77

در آدمى قرار دهد، كه كارش همه جا و همواره خطا باشد؟ و يا حد اقل در آن وظيفه‏اى كه صنع و تكوين برايش تعيين كرده امكان خطا داشته باشد؟ مگر غير اين است كه تكوين وقتى موجودى از موجودات را بوظيفه‏اى و كارى اختصاص ميدهد، كه قبلا رابطه‏اى خارجى ميان آن موجود و آن فعل برقرار كرده باشد، و در موجود مورد بحث يعنى عقل، وقتى صنع و تكوين آن را در انسانها بوديعت مى‏گذارد، تا حق را از باطل تميز دهد، كه قبلا خود صنع ميان عقل و تميز بين حق و باطل رابطه‏اى خارجى برقرار كرده باشد، و چطور ممكن است رابطه‏اى ميان موجودى (عقل) و معدومى (خطا) بر قرار كند؟ پس نه تنها عقل هميشه خطا نمى‏رود، بلكه اصلا ميان عقل و خطا رابطه‏اى نيست.

و اما اينكه مى‏بينيم گاهى عقل و يا حواس ما در درك مسائل عقلى و يا حسى بخطا مى‏روند، اين نه بخاطر اين است كه ميان عقل و حواس ما با خطا رابطه‏اى است، بلكه علت ديگرى دارد، كه بايد براى بدست آوردن آن بجايى ديگر مراجعه كرد، چون اينجا جاى بيان آن نيست (و راهنما خدا است).

بحث فلسفى ديگر [(در اثبات وجود علم و رد بر سوفسطائيان و شكاكان)]

انسان ساده‏اى كه هنوز باصطلاح پشت و روى دست را نشناخته اين معنا را در خود مى‏يابد، كه از هر چيز عين خارجى آن را درك ميكند بدون اينكه توجه داشته باشد به اينكه علم واسطه ميان او و آن موجود است، و اين سادگى را همواره دارد تا آنكه در موردى دچار شك و ترديد، و يا ظن- كه پائين‏تر از علم، و بالاتر از شك است- بگردد، آن وقت متوجه ميشود كه تا كنون در مسير زندگى و معاش دنيويش هر چه را مى‏فهميده و درك ميكرده بوسيله علم بوده، و علم بين او و مدركاتش واسطه بوده، و از اين به بعد هم بايد سعى كند با چراغ علم قدم بردارد، مخصوصا وقتى مى‏بيند كه گاهى در فهم و دركش دچار اشتباه مى‏شود، اين توجهش بيشتر مى‏شود، چون فكر مى‏كند در عالم خارج و بيرون از ذهن كه هيچ خطا و غلطى وجود ندارد- چون گفتيم خطا و غلط يعنى چيزى كه در خارج نيست- اينجاست كه يقين مى‏كند در وجودش حقيقتى هست بنام علم، (يعنى ادراكى ذهنى، كه مانع از ورود نقيض خود در ذهن است) و اين واقعيتى است كه ذهن ساده يك انسان آن را در مى‏يابد.

وقتى مسئله را در زير قعر انبيق علمى هم وارسى مى‏كنيم بعد از بحث‏هاى طولانى و جستجوهاى پى‏گير، باز بهمان نتيجه مى‏رسيم كه ذهن ساده ما بان برخورده بود.

زيرا وقتى ادراكهاى خود را در زير قعر انبيق قرار مى‏دهيم، و آن را تجزيه و تحليل مى‏كنيم،

/ 693