رواياتى در باره قصه آدم در بهشت و هبوط او
در اينجا دو روايت يكى از امام باقر، و يكى ديگر از يكى از دو امام باقر و صادق (ع)، آمده كه بظاهر با هم متنافيند، ولى با بيان سابق ما تنافى آن دو از بين مىرود، اما روايت اول را كمال الدين، از ابى حمزه ثمالى، از امام باقر (ع) روايت كرده، كه فرمود: خداى عز و جل بادم عهد كرده بود كه بدرخت نامبرده نزديك نشود، ولى وقتى آن هنگام رسيد كه در علم خدا گذشته بود، كه آدم بالآخره از آن درخت خواهد خورد، آدم عهد نامبرده را فراموش كرد، و از آن درخت بخورد، و اين است مراد خداى تعالى به اينكه فرمود: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) «1» تا آخر حديث. «2»و روايت دوم را عياشى، در تفسير خود، از يكى از دو امام باقر و صادق (ع) روايت كرده، كه شخصى از آن جناب پرسيد: چگونه خداى تعالى آدم را بفراموشى مؤاخذه كرد، (با اينكه فراموش كار مؤاخذه نميشود)؟، امام فرمود: آدم فراموش نكرد، و چگونه ممكن است بگوئيم: فراموش كرد؟ با اينكه ابليس او را بياد نهى خدا انداخت، و باو گفت: (پروردگار شما شما را از اين درخت نهى نكرد، مگر براى اينكه فرشته نشويد، و يا جاودانه در بهشت باقى نمانيد) (تا آخر حديث) كه با دقت در بيان گذشته كه گفتيم آدم ميخواست ميان بهرهمندى از بهشت، و ميان خوردن از درخت را جمع كند، ولى نتوانست) اين تنافى برداشته ميشود. «3»و در امالى صدوق «4» از ابى الصلت هروى، روايت شده كه گفت: روزى كه مامون دانشمندان مذاهب اسلام، و ديانتهاى يهود، و نصارى، و مجوس، و صابئيان، و ساير صاحبان نظريه را براى بحث با على بن موسى الرضا (ع) جمع كرد، هيچ يك با آن جناب طرف بحث نشد، مگر آنكه امام او1- طه آيه 1152- اكمال الدين ج 1 ص 213 ح 23- عياشى ج 2 ص 9 ح 94- امالى صدوق مجلس 20 ص 82 ح 32