رد يا اثبات حقائق معنوى در شان علوم طبيعى و اجتماعى نيست - ترجمه تفسیر المیزان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 1

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفحه 442

در نتيجه دليل نقلى در اينجا به چند دسته تقسيم مى‏شود، يكى آن دليلى كه بايد قبولش كرد، مانند كتاب خدا، و سنت قطعى، و يكى آن دليلى كه بايد ردش كرد، و نپذيرفت، و آن عبارت از روايتى است كه مخالف با كتاب و سنت باشد، و سوم آن رواياتى است كه نه دليلى بر ردش هست و نه بر قبولش، و چهارم آن رواياتى است كه نه از نظر عقل دليلى بر محال بودن مضمونش هست، و نه از جهت نقل يعنى كتاب و سنت قطعى.

پس با اين بيان فساد اين اشكال ديگرش هم روشن شد، كه گفت: سند اين احاديث صحيح نيست، براى اين كه صرف صحيح نبودن سند، باعث نمى‏شود كه روايت طرح شود، ما دام كه مخالف با عقل و يا نقل صحيح نباشد.

و اما مخالفت اين روايات با ظاهر جمله: (وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ) الخ، هيچ معنايى برايش نفهميدم، آخر كجاى اين آيه شريفه دلالت دارد كه مثلا حجر الاسود از بهشت نبوده؟

و يا در زمان آدم قبه‏اى بجاى اين خانه براى آدم نازل نشده؟ و در هنگام طوفان نوح، آن قبه باسمان نرفته است؟.

و آيا آيه بيش از اين دلالت دارد كه اين خانه از سنگ و گل ساخته شده، و سازنده‏اش ابراهيم بوده؟ اين مطلب چه ربطى دارد به اينكه آنچه در روايات آمده درست است يا درست نيست؟

بله تنها اشكالى كه در اين روايات هست اينست كه خيلى با طبع آقا نمى‏سازد، و با سليقه و رأى او جور نيست، آنهم سليقه و رأيى كه ناشى از تعصب مذهبى است، مذهبى كه حقايق معنوى مربوط به انبياء را قبول ندارد، و نمى‏پذيرد كه ظواهر دينى متكى بر اصول و ريشه‏هايى معنوى باشد.

و يا ناشى از تقليد كوركورانه، و دنبال روى بدون اراده از علوم طبيعى است، كه در اين عصر همه چيز را زير پا نهاده، حكم مى‏كند بر اينكه همانطور كه بايد هر حادثه از حوادث طبيعى را معلول علتى مادى و طبيعى بدانيم، امور معنوى مربوط به آن حادثه از قبيل تعليمات اجتماعى را هم بايد به يك علتى مادى، و يا چيزى كه بالأخره به ماده برگردد مستند كنيم، براى اينكه در تمامى شئون حوادث مادى، حاكم همان ماده است.

رد يا اثبات حقائق معنوى در شان علوم طبيعى و اجتماعى نيست

در حالى كه اين تقليد صحيح نيست، و وظيفه يك دانشمند اين است كه اين قدر تدبر داشته باشد، كه علوم طبيعى تنها مى‏تواند از خواص ماده و تركيب‏هاى آن، و ارتباطى كه آثار طبيعى با موضوعاتش دارد، بحث كند، كه اين ارتباط طبيعى چگونه است؟.

و همچنين وظيفه علوم اجتماعى تنها اين است كه از روابط اجتماعى كه ميانه حوادث اجتماعى هست بحث كند، و اما حقايق خارج از حومه ماده، و بيرون از ميدان عمليات آن، حقايقى كه محيط به طبيعت و خواص آنست، و همچنين ارتباط معنوى و غير مادى آن با حوادث عالم، و

/ 693