خداى سبحان از هر جهت اهليت محبوب شدن را دارد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 1

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفحه 621

از اينجا بطلان آن سخن كه مى‏گفت: محبت تنها به امور مادى متعلق ميشود، روشن مى‏گردد، بعضى‏ها آن قدر شورش كرده‏اند كه گفته‏اند: اصلا برگشت تمامى محبت‏ها به محبت به غذا است و هر محبت ديگر را اگر تحليل كنيم، مى‏بينيم از حب به غذا سر در مى‏آورد و بعضى ديگر گفته‏اند: ريشه و اصل، در باب محبت، علاقه به وقاع است و محبت به غذا و هر علاقه ديگر از آن سر در مى‏آورد.

خداى سبحان از هر جهت اهليت محبوب شدن را دارد

سوم اينكه خداى سبحان از هر جهت كه حساب كنيم، اهليت آن را دارد كه دوستش بداريم، براى اينكه هستى او بذات خودش است نه عاريتى و كمال او غير متناهى است، در حالى كه هر كمالى ديگر متناهى و محدود است، و متناهى وجودش متعلق است به غير متناهى، و اين حبى است ذاتى كه محال است از بين برود و نيز خداى تعالى خالق ما است و بر ما انعام مى‏كند، آنهم به نعمت‏هايى كه غير متناهى است، هم از نظر عدد و هم از نظر زمان، به همين جهت او را دوست ميداريم، همانطور كه هر منعم ديگر را، بخاطر انعامش دوست ميداريم.

خداوند خلق خود را دوست مى‏دارد

چهارم اينكه حب از آنجا كه گفتيم رابطه‏اى است وجودى- و هستى روابط وجودى، خارج از وجود موضوعات خود و تنزلات آن نيست- لذا نتيجه مى‏گيريم كه هر چيزى ذات خود را دوست ميدارد، و چون در سابق گفتيم: هر محبى همه متعلقات محبوب خود را نيز دوست ميدارد، در نتيجه هر چيزى آثار وجوديش را هم دوست ميدارد، از اينجا معلوم ميشود كه خداى سبحان بدين جهت كه خود را دوست ميدارد، خلق خود را دوست ميدارد و اگر خلق خود را دوست ميدارد، بدين جهت است كه انعام او را مى‏پذيرند و باز اگر خلق خود را دوست ميدارد، بدان جهت است كه هدايت او را مى‏پذيرند.

شعور و علم لازمه حب نيست

پنجم اينكه اگر مى‏بينيم در مورد حب، بايد شعور و علم وجود داشته باشد، اين لزوم بر حسب مصداق است، (چون معمولا كلمه (حب) را در موارد انسانها بكار مى‏بريم و مى‏گوييم مادر، فرزند خود را دوست ميدارد و نميگوئيم: درخت آفتاب را دوست ميدارد و خود را بسوى نور آن مى‏كشد)، و گر نه تعلق وجودى كه حقيقت حب عبارت از آن است، از آن جهت كه حب است، هيچ مشروط بر وجود علم و شعور نيست و از اينجا روشن مى‏گردد كه همه قوا و مبادى طبيعى، حتى آنها هم كه علم و شعور ندارند، آثار و افعال خود را دوست ميدارند.

حب حقيقتى است كه در تمام موجودات عالم سريان و جريان دارد

ششم از همه آنچه كه گذشت نتيجه مى‏گيريم حب حقيقتى است كه در تمامى موجودات عالم، سريان و جريان دارد.

/ 693