(شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته)
در كتاب خصال و توحيد و معانى الأخبار، از شريح بن هانى روايت آوردهاند كه گفت:مردى اعرابى در روز جنگ جمل، در برابر امير المؤمنين (ع) برخاست و عرضه داشت: يا امير المؤمنين! تو مىگويى خدا واحد است؟ شريح مىگويد: مردم به وى حمله كردند كه اى بى سواد! مگر نمىبينى امير المؤمنين چقدر گرفتارى و دل نگرانى دارد؟ حالا وقت اين سؤال است؟امير المؤمنين (ع) فرمود: به او حمله نكنيد، براى اينكه او همان را ميخواهد كه ما از لشگر دشمن مىخواهيم، آن گاه فرمود: اى اعرابى! گفتن اينكه خدا واحد است، به چهار جور ممكن است، دو قسم آن را در باره خداى تعالى نمىتوان گفت و دو قسم ديگرش را مىتوان گفت، اما آن دو قسم كه نمىتوان گفت، يكى اين است كه بگوئيم خدا واحدست و منظور ما از آن واحد عددى باشد، و اين جائز نيست زيرا چيزى كه ثانى ندارد، داخل در باب اعداد نيست، آيا نمىبينى كه آنها كه گفتند: خدا سومى از سه تا است كافر شدند؟.دوم اينكه بگوئيم خدا واحد است، آن طور كه مىگوئيم: انسان يكى از حيوانات است كه مرادمان از واحد، واحد نوعى باشد، اين نيز جائز نيست، براى اينكه مستلزم تشبيه است، و پروردگار ما بزرگتر و متعالىتر از تشبيه است.و اما آن دو جهتى كه در باره خداى تعالى صادق است، يكى اينكه بگوئيم: او واحد است به اين معنا كه در موجودات هيچ چيزى شبيه او نيست و اين درست است، چون پروردگار ما همين طور است، دوم اينكه بگوئيم: خداى عز و جل احدى المعنى است و منظور ما اين باشد: كه در هستيش و در عقل و وهم ما جزء ندارد، و اين نيز درست است، چون پروردگار ما همين طور است. «1»مؤلف: اين دو وجهى كه مولانا امير المؤمنين ص در باره خدا صادق دانسته، بطورى كه ملاحظه مىفرمائيد با آن بيانى كه ما در ذيل جمله: (وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ) الخ، ذكر كرديم منطبق است.و در خطبههايى كه از آن جناب و نيز از حضرت رضا (ع) و سائر ائمه اهل بيت (ع) روايت شده، اين جمله مكرر آمده، كه فرمودند: (او واحد است ولى نه به عدد) الخ، و1- خصال ج 1 ص 3 حديث 1 و توحيد صدوق ص 83 حديث 3 و معانى الاخبار ص 5 حديث 2