اسلامى كه ابراهيم و اسماعيل (ع) از خدا خواستند غير اسلام به معناى متداول آنست
حال كه معناى كلمه اسلام معلوم شد، اين سؤال پيش مىآيد: كه ابراهيم (ع) و همچنين فرزندش اسماعيل با اينكه هر دو پيغمبر بودند، ابراهيم (ع) يكى از پنج پيغمبر اولو العزم و آورنده ملت حنفيت، و اسماعيل (ع) رسول خدا، و ذبيح او بود، چگونه در هنگام بناى كعبه، از خدا اولين و ابتدايىترين مراتب عبوديت را مىخواهند؟! و آيا ممكن است بگوئيم: ايشان بمرتبه اسلام رسيده بودند؟ و ليكن خودشان نمىدانستند؟! و يا بگوئيم: اطلاع از آن نيز داشتند، و منظورشان از درخواست، اين بوده كه خدا اسلام را برايشان باقى بدارد؟! چطور مىشود با اين حرفها اشكال را پاسخ داد؟ با اينكه آن دو بزرگوار از تقرب و نزديكى به خدا به حدى بودند، كه قابل قياس با اسلام نيست، علاوه بر اينكه اين دعا را در هنگام بناى كعبه كردند، و مقامشان مقام دعوت بود، و آن دو بزرگوار از هر كس ديگر عالمتر بودند به خدايى كه از او درخواست ميكردند، او را مىشناختند كه كيست، و چه شانى دارد، از اين هم كه بگذريم، اصلا درخواست اسلام معنا ندارد، براى اينكه اسلامى كه معنايش گذشت، از امور اختيارى هر كسى است، و به همين جهت مىبينيم، مانند نماز و روزه امر بدان تعلق مىگيرد و خدا ميفرمايد: (إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ، قالَ: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ، چون پروردگارش به وى گفت: اسلام بياور، گفت: اسلام آوردم براى رب العالمين). «1» و معنا ندارد كه چنين عملى را با اينكه در اختيار همه است، بخدا نسبت بدهند، و يا از خدا چيزى را بخواهند كه در اختيار آدمى است. پس لا بد عنايت ديگرى در كلام است، كه درخواست اسلام را از آن دو بزرگوار صحيح مىسازد.و اين اسلام كه آن دو درخواست كردند، غير اسلام متداول، و غير آن معنايى است كه از اين لفظ به ذهن ما تبادر ميكند، چون اسلام داراى مراتبى است، بدليل اينكه در آيه! (إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ) الخ، ابراهيم (ع) را با اينكه داراى اسلام بود، باز امر ميكند به اسلام، پس مراد به اسلامى كه در اينجا مورد نظر است، غير آن اسلامى است كه خود آن جناب داشت، و نظائر اين اختلاف مراتب در قرآن بسيار است.پس اين اسلام آن اسلامى است كه بزودى معنايش را تفسير ميكنيم، و آن عبارتست از تمام عبوديت، و تسليم كردن بنده خدا، آنچه دارد، براى پروردگارش.1- بقره آيه 113