شفاعت مستلزم دگرگونى در علم و اراده خدا كه محال است مىباشد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 248مىآمد كه ارتباط و سببيت بكلى باطل شود، آرى خداى تعالى هيچ مريضى را بدون اسباب ظاهرى، و مصلحت مقتضى، شفا نميدهد، و نيز براى اينكه خدايى است مميت و منتقم و شديد البطش، او را شفا نمىبخشد، بلكه از اين جهت كه خدايى است رءوف و رحيم و منعم و شافى و معافى او را شفا ميدهد.و يا اگر جبارى ستمگر را هلاك مىكند، اينطور نيست كه بدون سبب هلاك كرده باشد، و نيز از اين جهت نيست كه رءوف و رحيم به آن ستمگر است، بلكه از اين جهت او را هلاك مىكند، كه خدايى است منتقم، و شديد البطش، و قهار مثلا، و همچنين هر كارى كه مىكند بمقتضاى يكى از اسماء و صفات مناسب آن مىكند، و قرآن باين معنا ناطق است، هر حادث از حوادث عالم را بخاطر جهات وجودى خاصى كه در آن هست، آن حادث را بخود نسبت ميدهد، از جهت يك يا چند صفتى كه مناسب با آن جهات وجودى حادث نامبرده است، و نوعى تلاؤم و ائتلاف و اقتضاء بين آن دو هست.و بعبارتى ديگر، هر امرى از امور از جهت آن مصالحى و خيراتى كه در آن هست مربوط بخداى تعالى ميشود.حال كه اين معنا معلوم شد، خواننده متوجه گرديد، كه مستقيم بودن صراط، و تبدل نيافتن سنت او، و مختلف نگشتن فعل او، همه راجع است بآنچه كه از فعل و انفعال و كسر و انكسارهاى ميان حكمتها، و مصالح مربوط بمورد، حاصل ميشود، نه نسبت به مقتضاى يك مصلحت.اگر در حكمى كه خدا جعل كرده، تنها مصلحت و علت جعل آن، مؤثر باشد، بايد حكم او نسبت به نيكوكار و بدكار و مؤمن و كافر فرق نكند، و حال آنكه مىبينيم فرق پيدا مىكند، پس معلوم ميشود غير آن مصلحت اسباب بسيارى ديگر هست، كه بسا ميشود توافق و دست بدست هم دادن يك عده از آن اسباب و عوامل، چيزى را اقتضاء كند، كه مخالف اقتضاى عاملى ديگر باشد، (دقت بفرمائيد).پس اگر شفاعتى واقع شود، و عذاب از كسى برداشته شود، هيچ اختلاف و اختلالى در سنت جارى خدا لازم نيامده، و هيچ انحرافى در صراط مستقيم او پديد نمىآيد، براى اينكه گفتيم:شفاعت اثر يك عده از عوامل، از قبيل رحمت، و مغفرت، و حكم، و قضاء، و رعايت حق هر صاحب حق، و فصل القضاء است.اشكال سوم شفاعت مستلزم دگرگونى در علم و اراده خدا كه محال است مىباشد
سومين اشكالى كه بمسئله شفاعت شده، اين است كه شفاعتى كه در بين مردم معروف است،