مناقشه بعضى از مفسرين در قسم دادن خدا به حق رسول اللَّه (ص) و رد آن - ترجمه تفسیر المیزان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 1

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفحه 338

بيامد آن كسى كه او را مى‏شناختند، يعنى رسول خدا (ص) با اينكه هيچ شكى در نبوت او نداشتند، بوى كفر ورزيدند. «1»

مؤلف: قريب باين دو معنى روايات ديگرى نيز وارد شده و بعضى از مفسرين بعد از اشاره به روايت آخرى و نظائر آن، ميگويند: علاوه بر اينكه راويان اين روايات ضعيفند، و علاوه بر اينكه با روايات ديگر مخالف است، از نظر معنى شاذ و نادر است، براى اينكه استفتاح در آيه را عبارت دانسته از دعاى بشخص رسول خدا (ص) و در بعضى روايات دعاى به حق آن جناب، و اين غير مشروع است، چون هيچكس حقى بر خدا ندارد، تا خدا را به حق او سوگند دهند، اين بود گفتار اين مفسر.

و سخن او ناشى از بيدقتى در معناى حق، و در معناى قسم دادن بحق است.

توضيح اينكه بطور كلى معناى سوگند دادن اين است كه اگر در خبر سوگند ميخوريم، خبر را و اگر در انشاء كه دعا قسمى از آنست سوگند ميخوريم، انشاء خود را مقيد بچيزى شريف و آبرومند كنيم، تا اگر خبر يا انشاء ما دروغ باشد، شرافت و آبروى آن چيز لطمه بخورد، يعنى در خبر با بطلان صدق آن و در انشاء با بطلان امر و نهى يعنى امتثال نكردن آن، و در دعا با مستجاب نشدن آن، كرامت و شرافت آن چيز باطل شود.

مثلا وقتى مى‏گوييم: بجان خودم سوگند كه زيد ايستاده، صدق اين جمله خبرى را مقيد بشرافت عمر و حيات خود كرديم، و وابسته بان نموده‏ايم، بطورى كه اگر خبر ما دروغ در آيد عمر ما فاقد شرافت شده است، و همچنين وقتى بگوئيم بجان خودم اينكار را ميكنم، و يا بشخصى بگوئيم: بجان من اينكار را بكن، كار نامبرده را با شرافت زندگى خود گره زده‏ايم، بطورى كه در مثال دوم اگر طرف، كار نامبرده را انجام ندهد، شرافت حيات و بهاى عمر ما را از بين برده است.

از اينجا دو نكته روشن ميشود، اول اينكه سوگند براى تاكيد كلام، عالى‏ترين مراتب تاكيد را دارد هم چنان كه اهل ادب نيز اين معنى را ذكر كرده‏اند.

مناقشه بعضى از مفسرين در قسم دادن خدا به حق رسول اللَّه (ص) و رد آن

دوم اينكه آن چيزى كه ما به آن سوگند ميخوريم، بايد شريفتر و محترم‏تر از آن چيزى باشد كه بخاطر آن سوگند ميخوريم، چون معنى ندارد كلام را بابرو و شرف چيزى گره بزنيم كه شرافتش ما دون كلام باشد، و لذا مى‏بينيم خداى تعالى در كتاب خود باسم خود و بصفات خود، سوگند ميخورد و ميفرمايد: (وَ اللَّهِ رَبِّنا) «2» و نيز ميفرمايد: (فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ) «3» و نيز (فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ) «4» و همچنين به پيامبر و ملائكه و كتب و نيز بمخلوقات خود، چون آسمان، و زمين و شمس، قمر

1- تفسير الدر المنثور ج 1 ص 88

2- سوره انعام آيه 23

3- سورة حجر آية 92

4- سورة ص آية 82

/ 693