صفحه 163
(إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي) الخ، فرموده: اين سخن از خدا رد كسانى است كه پنداشتهاند: خداى تبارك و تعالى بندگان را گمراه مىكند، و همو بخاطر ضلالتشان عذابشان مىكند. «1»
بحث فلسفى
شكى نيست در اينكه آنچه از حقايق خارجى كه ما نامش را نوع مىگذاريم، عبارتند از چيزهايى كه افعال نوعيهاى دارند، يعنى همه افرادش يك نوع عمل مىكنند، و آن انواع موضوع آن افعال شناخته شدهاند، بعبارت روشنتر، ما وجود انواع، و نوعيت ممتازه آنها را از طريق افعال و آثار آنها اثبات مىكنيم، و مىگوييم: اين نوع غير آن نوع است.
ما نخست از طريق حواس ظاهرى و باطنى خود، افعال و آثار گوناگونى از موجودات گوناگون مىبينيم، و اين حواس ما غير از اين افعال، و ما وراى آن، چيز ديگرى احساس نميكند، چيزى كه هست در مرحله دوم، اين افعال و آثار گوناگون را ردهبندى نموده، از راه قياس و برهان براى هر دستهاى از آنها علت فاعلى خاصى اثبات نموده، آن علت فاعلى را موضوع و منشا آن آثار ميناميم.
و در مرحله سوم، حكم مىكنيم به اينكه اين موضوعات و اين انواع، با يكديگر اختلاف دارند، چون افعال و آثارشان تا آنجا كه براى ما محسوس است، مختلفند، مثلا از آنجايى كه آثار و افعال انسان، كه يكى از موجودات خارجى است، غير آثار و افعال ساير انواع حيوانات است، حكم مىكنيم به اينكه انسان غير فلان حيوان است، و آن حيوان غير آن حيوان ديگر است، بعد از اينكه اين معنا را درك كرديم، و از اختلاف آثار پى باختلاف مؤثرها، و فاعلها برديم، بار ديگر از اختلاف مؤثرها پى باختلاف آثار و خواص مىبريم.
و بهر حال افعالى كه از موجودات خارج از وجود خود مىبينيم، نسبت بموضوعاتشان بيك تقسيم ابتدايى و اولى بدو قسم منقسم ميشوند، اول فعلى كه از طبيعت يك موجود سر مىزند، بدون اينكه علم آن موجود در صدور آن فعل دخالتى داشته باشد، مانند رشد و نمو بدن، و تغذى نباتات، و حركات اجسام، چون سردى و روانى آب، و سنگينى سنگ، و امثال آن، مانند سلامتى و مرض، كه اينگونه آثار و افعال براى ما محسوس هست، و قائم بخود ما نيز ميشود، بدون اينكه علم ما بانها اثرى در بود و نبود آنها دخالتى داشته باشد، بلكه تنها چيزى كه در بود و نبود آنها مؤثر است، بود و نبود فاعل طبيعى آنها است.
1- مجمع البيان