صفحه 290
و سنگى با موسى بود، كه همه روزه آن را در وسط لشكر مىگذاشت، و آن گاه با عصاى خود بان مىزد، دوازده چشمه از آن ميجوشيد، و هر چشمه بطرف تيرهاى از بنى اسرائيل كه دوازده تيره بودند، روان ميشد.
و در كافى «1» در ذيل جمله (وَ ما ظَلَمُونا، وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ)، از حضرت ابى الحسن ماضى موسى بن جعفر (ع) روايت كرده، كه فرمود: خدا عزيزتر و منيعتر از آنست كه كسى باو ظلم كند، و يا نسبت ظلم بخود دهد، و لكن خودش را با ما قاطى كرده، و ظلم ما را ظلم خود حساب كرده، و ولايت ما را ولايت خود دانسته، و در اين باره قرآنى (آيهاى از قرآن) بر پيغمبرش نازل كرده، كه (وَ ما ظَلَمُونا، وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ)، راوى ميگويد: عرضه داشتم: اين فرمايش شما معناى ظاهر قرآن (تنزيل) است، يا معناى باطن آن (تاويل) است؟ فرمود: (تنزيل) است.
مؤلف) قريب «2» باين معنا از امام باقر (ع) نيز روايت شده، و كلمه (يظلم) در جمله: (اعز و امنع من ان يظلم)، صيغه مجهول است، و ميخواهد جمله (و ما ظلمونا) را تفسير كند، و جمله (و يا نسبت ظلم بخود دهد) صيغه معلوم است.
و اينكه فرمود: (و لكن خودش را با ما قاطى كرده)، معنايش اين است كه اگر فرموده:
(بما)، و نفرموده: (بمن ظلم نكردند)، از اين باب است كه ما انبياء و اوصياء و امامان را از خودش دانسته.
و اينكه فرموده: (بله، اين تنزيل است) وجهش اين است كه نفى در اينگونه موارد در جايى صحيح است كه اثباتش هم صحيح باشد، و يا حد اقل كسى صحت اثبات آن را توهم بكند، هيچوقت نميگوئيم (ديوار نمىبيند و ظلم نمىكند)، مگر آنكه نكتهاى ايجاب كرده باشد، و خداى سبحان اجل از آنست كه در كلام مجيدش توهم مظلوميت را براى خود اثبات كند، و يا وقوع چنين چيزى را جائز و ممكن بداند، پس اگر فرموده: (بما ظلم نكردند)، نكته اين نفى همان قاطى كردنى است كه امام فرمود، چون رسم است بزرگان همواره خدمتكاران و اعوان خود را با خود قاطى كرده، و در سخن گفتن كلمه (ما) را بكار مىبرند.
و در تفسير عياشى «3» در ذيل جمله (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ)، از امام صادق (ع) روايت كرده، كه آن جناب قرائت كردند: (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ، وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ، ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ)، و سپس فرمودند: بخدا سوگند انبياء را با دست خود نزدند، و با شمشيرهاى خود نكشتند، و لكن سخنان ايشان را شنيدند، و در نزد نااهلان، آن را فاش كردند، در
1- اصول كافى ج 1 ص 435 ح 91 2- اصول كافى ج 1 ص 146 ح 11 3- تفسير عياشى ج 1 ص 45 ح 51