ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 289و در تفسير قمى «1» از معصوم نقل شده كه فرمود: وقتى موسى از ميانه قوم بسوى ميقات بيرون شد، و پس از انجام ميقات بميانه قوم برگشت، و ديد كه گوسالهپرست شدهاند، بايشان گفت: اى قوم شما بخود ظلم كرديد، كه گوساله پرستيديد، اينك بايد كه توبه بدرگاه آفريدگار خود بريد، پس بكشتار يكدگر بپردازيد، كه اين بهترين راه توبه شما نزد پروردگار شما است، پرسيدند:چطور خود را بكشيم؟ فرمود: صبح همگى با كارد يا آهن در بيت المقدس حاضر شويد، همين كه من بمنبر بنى اسرائيل بالا رفتم، روى خود را بپوشانيد، كه كسى كسى را نشناسد، آن گاه بجان هم بيفتيد، و يكدگر را بكشيد.فرداى آن روز هفتاد هزار نفر از آنها كه گوساله پرستيدند، در بيت المقدس جمع شدند، همين كه نماز موسى و ايشان تمام شد، موسى بمنبر رفت، و مردم بجان هم افتادند، تا آنكه جبرئيل نازل شد، و گفت: بايشان فرمان بده: دست از كشتن بردارند، كه خدا توبهشان را پذيرفت، چون دست برداشتند، ديدند ده هزار نفرشان كشته شده، و آيه: (ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ، فَتابَ عَلَيْكُمْ، إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ)، راجع باين داستان نازل شده.مؤلف: اين روايت بطورى كه ملاحظه مىفرمائيد دلالت دارد بر اينكه جمله: (ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ، عِنْدَ بارِئِكُمْ)، هم سخن موسى بوده، و هم وحى خدا، معلوم ميشود اول موسى آن فرمان را داده، و بعد خدا هم آن را امضاء كرده است، و در حقيقت كشف كرده است، از اينكه اين فرمان فرمانى تمام بوده، نه ناقص، چون از ظاهر امر بر مىآيد كه ناقص بوده باشد، زيرا مىفهماند موسى كشته شدن همه را خير آنان دانسته، در حالى كه همه كشته نشدند، لذا خداى سبحان آن مقدار قتلى را كه واقع شده، همان خيرى معرفى كرده كه موسى (ع) گفته بود، و اين مطلب در سابق هم گذشت.و نيز در تفسير قمى «2» در ذيل جمله: (وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ، وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ) الخ، فرموده: وقتى موسى بنى اسرائيل را از دريا عبور داد، در بيابانى وارد شدند، بموسى گفتند: اى موسى! تو ما را در اين بيابان خواهى كشت، براى اينكه ما را از آبادى به بيابانى آوردهاى، كه نه سايهايست، نه درختى، و نه آبى، و روزها ابرى از كرانه افق برميخاست، و بر بالاى سر آنان مىايستاد، و سايه مىانداخت، تا گرماى آفتاب ناراحتشان نكند، و در شب، من بر آنها نازل ميشد، و روى گياهان و بوتهها و سنگها مىنشست، و ايشان ميخوردند، و آخر شب مرغ بريان بر آنها نازل ميشد، و داخل سفرههاشان مىافتاد. و چون ميخوردند و سير مىشدند، و دنبالش آب مينوشيدند، آن مرغها دوباره پرواز مىكردند، و مىرفتند.