صفحه 357
ابليس سحر را درست كرده، آن را در طومارى پيچيد، و بر پشت آن طومار نوشت: اين آن علمى است كه آصف بن برخيا براى سلطنت سليمان بن داوود نوشته، و اين از ذخائر گنجينههاى علم است، هر كس چنين و چنان بخواهد، بايد چنين و چنان كند، آن گاه آن طومار را در زير تخت سليمان دفن كرد، آن گاه ايشان را بدر آوردن راهنمايى كرد، و بيرون آورده برايشان خواند.
لا جرم كفار گفتند: عجب، اينكه سليمان بر همه ما چيره گشت بخاطر داشتن چنين سحرى بوده، ولى مؤمنين گفتند: نه، سلطنت سليمان از ناحيه خدا و خود او بنده خدا و پيامبر او بود، «1» و آيه (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ) در خصوص همين مطلب نازل شده است.
مؤلف: اگر در اين روايت وضع علم سحر و نوشتن و خواندن آن را به ابليس نسبت داده، منافات با اين ندارد كه در جاى ديگر به ساير شيطانهاى جنى و انسى نسبت داده باشد، براى اينكه تمامى شرور بالآخره باو منتهى، و از ناحيه آن لعنتى بسوى اولياء و طرفدارانش منتشر ميشود، حال يا مستقيما بانان وحى مىكند، و يا آنكه بوسيله وسوسه در آنها نفوذ مىكند، و اين دو جور نسبت در لسان اخبار بسيار است.
و ظاهر حديث اين است كه كلمه (تتلوا) از تلاوت بمعناى قرائت باشد، و اين با آن مطلبى كه در بيان قبلى استظهار كرديم منافات ندارد، چون هر چند در آن بيان گفتيم كه ظاهر كلام ميگويد كلمه (تتلوا) بمعناى" تكذب" است، و لكن اين معنا را از دلالت ضمنى و امثال آن در آورديم، پس منافات ندارد كه بر حسب دلالت لفظى و مطابقى كلام (تتلوا) بمعناى (تلاوت مىكنى) بوده باشد.
و در نتيجه معناى كلام اين باشد كه شيطانها بر ملك سليمان سحر را بدروغ ميخواندند يعنى بدروغ آن را علت سلطنت سليمان معرفى كردند.
و اما اصل معناى اين كلمه يعنى كلمه (تتلوا)، بايد دانست كه برگشت معناى اصلى آن به معناى (ولى- يلى- ولاية) است، و اين ماده بمعناى اين است كه كسى چيزى را از جهت ترتيب مالك باشد، و مالكيت جزئى از آن را بعد از مالكيت ديگر دارا باشد، كه انشاء اللَّه در سوره مائده آنجا كه پيرامون آيه شريفه: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ) بحث مىكنيم، در اين باره نيز بحث خواهيم كرد. «2»
و در كتاب عيون اخبار الرضا، در داستان گفتگوى حضرت رضا (ع) با مامون، آمده: كه فرمود: هاروت و ماروت دو فرشته بودند كه سحر را بمردم ياد دادند، تا بوسيله آن از سحر ساحران ايمن بوده و سحر آنان را باطل كنند و اين علم را به احدى تعليم نمىكردند، مگر آنكه
1- عياشى ج 1 ص 52 حديث 74 و تفسير قمى ج 1 ص 55 2- سوره مائده 55