ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 1 -صفحه : 693/ 40
نمايش فراداده

صفحه 16

معناى ماديش به ذهنمان مى‏رسد.

دلالت الفاظ موضوعه با تغيير شكل موضوع له تغيير نمى‏يابد

لكن بايد اين را هم بدانيم كه اگر ما الفاظ را وضع كرديم، براى آن چيزى وضع كرديم كه فلان فائده را بما مى‏دهد، حالا اگر آن چيز شكل و قيافه‏اش تغيير كرد، ما دام كه آن فائده را مى‏دهد، باز لفظ نام برده، نام آن چيز هست، توضيح اينكه: اشيايى كه ما براى هر يك نامى نهاده‏ايم از آنجا كه مادى هستند، محكوم به تغير و تبدلند، چون حوائج آدمى رو به تبدل است، و روز به روز تكامل مى‏يابد، مثلا كلمه چراغ را ما در اولين روزى كه بزبان جارى كرديم، بعنوان نام يك ظرفى بود، كه روغن در آن مى‏ريختيم، و فتيله‏اى در آن روغن مى‏انداختيم، و لبه فتيله را از لبه ظرف بيرون گذاشته، روشن مى‏كرديم، تا در شب‏هاى تاريك پيش پاى ما را روشن كند، و هر وقت كلمه (چراغ) به زبان مى‏آورديم شنونده چنين چيزى از آن مى‏فهميد، ولى روز بروز در اثر پيشرفت ما، چراغ هم پيشرفت كرد، و تغيير شكل داد، تا امروز كه بصورت چراغ برق در آمد، بصورتى كه از اجزاء چراغ اوليه ما، هيچ چيز در آن وجود ندارد، نه ظرف سفالى آن هست، نه روغنش، و نه فتيله‏اش، ولى در عين حال باز به لامپ مى‏گوييم چراغ، براى چه؟ براى اينكه از لامپ همان فائده را مى‏بريم كه از پيه سوز سابق مى‏برديم.

و همچنين كلمه ميزان يا ترازو، كه در اولين روزى كه آن را بزبان آورديم، طبق قرار قبلى براى، اين آن را وضع كرديم، كه شنونده از آن چيزى را بفهمد كه كالا و اجناس ما بوسيله آن سنجيده مى‏شود، ولى امروز آلاتى درست كرده‏ايم، كه با آن حرارت، و برودت، را هم مى‏سنجيم، پس اين هم ميزان هست، چيزى كه هست ميزان الحرارة است، و همچنين كلمه سلاح كه در روز اول چوب و چماق بود، بعدا شمشير و گرز شد، و امروز توپ و تفنگ شده است.

پس بنا بر اين هر چند كه مسماى نامها تغيير كرده، بحدى كه از اجزاء سابقش نه ذاتى مانده، و نه صفاتى، و لكن نامها هم چنان باقى مانده است، و اين نيست مگر بخاطر اينكه منظور روز اول ما از نام‏گذارى، فائده و غرضى بود كه از مسماها عايد ما مى‏شد، نه شكل و صورت آنها، و ما دام كه آن فائده و آن غرض حاصل است، اسم هم بر آن صادق است، در نتيجه ما دام كه غرض سنجش، و نورگيرى، و دفاع، و غيره باقى است نام ميزان، و چراغ، و اسلحه، نيز باقى است.

بنا بر اين بايد توجه داشته باشيم، كه ملاك و مدار در صادق بودن يك اسم، و صادق نبودن آن، موجود بودن غرض، و غايت، و موجود نبودن آنست، و نبايد نسبت به لفظ اسم جمود به خرج داده، و آن را نام يك صورت بدانيم، و تا قيامت هر وقت چراغ مى‏گوييم، باز همان پيه سوز را اراده كنيم‏

جمود مقلدين از اصحاب حديث به ظواهر آيات و رد بر آنها

اما متاسفانه انس و عادت نميگذارد ما اين توجه را داشته باشيم، و همين باعث شده كه‏