صفحه 16
معناى ماديش به ذهنمان مىرسد.
لكن بايد اين را هم بدانيم كه اگر ما الفاظ را وضع كرديم، براى آن چيزى وضع كرديم كه فلان فائده را بما مىدهد، حالا اگر آن چيز شكل و قيافهاش تغيير كرد، ما دام كه آن فائده را مىدهد، باز لفظ نام برده، نام آن چيز هست، توضيح اينكه: اشيايى كه ما براى هر يك نامى نهادهايم از آنجا كه مادى هستند، محكوم به تغير و تبدلند، چون حوائج آدمى رو به تبدل است، و روز به روز تكامل مىيابد، مثلا كلمه چراغ را ما در اولين روزى كه بزبان جارى كرديم، بعنوان نام يك ظرفى بود، كه روغن در آن مىريختيم، و فتيلهاى در آن روغن مىانداختيم، و لبه فتيله را از لبه ظرف بيرون گذاشته، روشن مىكرديم، تا در شبهاى تاريك پيش پاى ما را روشن كند، و هر وقت كلمه (چراغ) به زبان مىآورديم شنونده چنين چيزى از آن مىفهميد، ولى روز بروز در اثر پيشرفت ما، چراغ هم پيشرفت كرد، و تغيير شكل داد، تا امروز كه بصورت چراغ برق در آمد، بصورتى كه از اجزاء چراغ اوليه ما، هيچ چيز در آن وجود ندارد، نه ظرف سفالى آن هست، نه روغنش، و نه فتيلهاش، ولى در عين حال باز به لامپ مىگوييم چراغ، براى چه؟ براى اينكه از لامپ همان فائده را مىبريم كه از پيه سوز سابق مىبرديم.
و همچنين كلمه ميزان يا ترازو، كه در اولين روزى كه آن را بزبان آورديم، طبق قرار قبلى براى، اين آن را وضع كرديم، كه شنونده از آن چيزى را بفهمد كه كالا و اجناس ما بوسيله آن سنجيده مىشود، ولى امروز آلاتى درست كردهايم، كه با آن حرارت، و برودت، را هم مىسنجيم، پس اين هم ميزان هست، چيزى كه هست ميزان الحرارة است، و همچنين كلمه سلاح كه در روز اول چوب و چماق بود، بعدا شمشير و گرز شد، و امروز توپ و تفنگ شده است.
پس بنا بر اين هر چند كه مسماى نامها تغيير كرده، بحدى كه از اجزاء سابقش نه ذاتى مانده، و نه صفاتى، و لكن نامها هم چنان باقى مانده است، و اين نيست مگر بخاطر اينكه منظور روز اول ما از نامگذارى، فائده و غرضى بود كه از مسماها عايد ما مىشد، نه شكل و صورت آنها، و ما دام كه آن فائده و آن غرض حاصل است، اسم هم بر آن صادق است، در نتيجه ما دام كه غرض سنجش، و نورگيرى، و دفاع، و غيره باقى است نام ميزان، و چراغ، و اسلحه، نيز باقى است.
بنا بر اين بايد توجه داشته باشيم، كه ملاك و مدار در صادق بودن يك اسم، و صادق نبودن آن، موجود بودن غرض، و غايت، و موجود نبودن آنست، و نبايد نسبت به لفظ اسم جمود به خرج داده، و آن را نام يك صورت بدانيم، و تا قيامت هر وقت چراغ مىگوييم، باز همان پيه سوز را اراده كنيم
اما متاسفانه انس و عادت نميگذارد ما اين توجه را داشته باشيم، و همين باعث شده كه