مقدمه، ص 10
خداوند پى به او مىبرند و معرفت دسته دوم همانند برهان معرفت نفس است
«من عرف نفسه فقد عرف ربّه»
كه با استمداد از آيات انفسى پروردگار خويش را مىشناسند و آگاهى دسته سوم همانند برهان حدوث يا حركت يا امكان و مانند آنست كه با استدلال از نشانههاى بيرونى و آيات آفاتى، خداوند خود را مىشناسند.
كاملترين شناخت قرآن، همانا معرفت عميقانه طبقه اول است كه نه تنها به تمام معارف آن آشنايى كامل دارند، چنان كه حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود:
«قد ولدنى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله و انا اعلم كتاب اللَّه و فيه بدء الخلق و ما هو كائن الى يوم القيامة و فيه خبر السماء و خبر الارض و خبر الجنة و خبر النار و خبر ما كان و خبر ما هو كائن، اعلم ذلك كانّما انظر الى كفّى انّ اللَّه يقول فيه تبيان كل شىء» «1».
بلكه در مرحله عقل قرآن معقول و در مرتبه مثال قرآن متمثل و در مرتبه طبيعت قرآن ناطق مىباشند، چنان كه حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود:
«... و النور المقتدى به ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن أخركم عنه الا انّ فيه علم ما يأتى و الحديث عن الماضى و دوائكم و نظم ما بينكم»«2» و اين بدان علت است كه حقيقت ولايت و حقيقت قرآن گرچه مفهوما از يكديگر جدا مىباشند ولى از لحاظ مصداق و همچنين حيثيّت صدق، مساوق و متحدند از اين جهت مىتوان ادعا كرد كه:
«لا يبلغ احد كنه معنى حقيقة تفسير كتاب اللَّه تعالى و تاويله الّا نبيّه صلى الله عليه وآله و اوصيائه عليهم السلام»«3» و زمينه رسيدن به اين مقام منيع عشق به معارف قرآن و شوق به مطالب آنست كه بر اثر عشق هر چه شناخته شد حفظ مىشود و از صحنه دل رحلت نمىكند و در اثر شوق هر چه شناخته نشد با پرسش روشن مىگردد كه أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود:
«و اللَّه ما نزلت آية الّا و قد علمت فيما نزلت و أين نزلت أ بليل نزلت أم بنهار نزلت في سهل أو جبل إنّ ربّى وهب لي قلبا عقولا و لسانا سئولا» «4» و امامان معصوم عليهم السلام گرچه ممكن است در بعضى از مظاهر با
(1) بحار ط بيروت ج 89 ص 98 و 101. (2) نهج البلاغه صبحى صالح ص 223. (3) بحار ط بيروت ج 89 ص 88 و 89 و ج 90 ص 9. (4) بحار ط بيروت ج 89 ص 93 و 97.