ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 1 -صفحه : 693/ 415
نمايش فراداده

صفحه 392

نمازهاى مستحبى لازم نيست حتما بسوى كعبه خوانده شود، مى‏فرمايد: بهر طرف بخوانى رو بخدا خوانده‏اى، هم چنان كه رسول خدا وقتى بطرف خيبر حركت كرد، بر بالاى مركب خود نماز مستحبى مى‏خواند، مركبش بهر طرف مى‏رفت، آن جناب با چشم بسوى كعبه اشاره مى‏فرمود، و همچنين وقتى از سفر مكه به مدينه بر مى‏گشت و كعبه پشت سرش قرار گرفته بود. «1»

مؤلف: عياشى نيز قريب باين مضمون را از زراره از امام صادق (ع) «2» و همچنين قمى «3» و شيخ، از امام ابى الحسن (ع) «4» و نيز صدوق از امام صادق (ع) روايت كرده‏اند. «5» اين را هم بايد دانست كه اگر آن طور كه بايد و شايد اخبار ائمه اهل بيت را در مورد عام و خاص و مطلق و مقيد قرآن دقيقا مورد مطالعه قرار دهيم، به موارد بسيارى بر خواهيم خورد كه از عام آن يك قسم حكم استفاده مى‏شود و از همان عام بضميمه مخصصش حكمى ديگر استفاده مى‏شود، مثلا از عام آن در غالب موارد، استحباب و از خاصش، وجوب فهميده مى‏شود، و همچنين آنجا كه دليل نهى دارد از عامش كراهت و از خاصش حرمت و همچنين از مطلق قرآن حكمى و از مقيدش حكمى ديگر استفاده مى‏شود، و اين خود يكى از كليدهاى اصلى تفسير در اخباريست كه از آن حضرات نقل شده و مدار عده بى‏شمارى از احاديث آن بزرگواران بر همين معنا است، و با در نظر داشتن آن، شما خواننده مى‏توانى در معارف قرآنى دو قاعده استخراج كنى.

دو قاعده در معارف قرآنى

اول اينكه هر جمله از جملات قرآنى به تنهايى حقيقتى را مى‏فهماند و با هر يك از قيودى كه دارد، از حقيقتى ديگر خبر مى‏دهد، حقيقتى ثابت و لا يتغير و يا حكمى ثابت از احكام را، مانند آيه شريفه: (قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ) «6» كه چهار معنا از آن استفاده ميشود، معناى اول از جمله: (قُلِ اللَّهُ) و معناى دوم از جمله: (قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ)، و معناى سوم از جمله (قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ)، و معناى چهارم از جملات (قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ) كه تفصيل آن در تفسير خود آيه مى‏آيد انشاء اللَّه و شما مى‏توانيد نظير اين جريان را تا آنجا كه ممكن است همه جا رعايت كنيد.

دوم اينكه اگر ديديم دو قصه و يا دو معنا در يك جمله‏اى شركت دارند، و آن جمله در هر دو قصه آمده و يا چيز ديگرى در هر دو ذكر شده، مى‏فهميم كه مرجع اين دو قصه بيك چيز است و اين دو قاعده دو سر از اسرار قرآنى است كه در تحت آن اسرارى ديگر است و خدا راهنما است.

1- 2- عياشى ج 1 ص 56 حديث 80 و 81

3- تفسير قمى ج 1 ص 59

4- تهذيب ج 2 حديث 155

5- فقيه ج 1 حديث 846

6- سوره انعام آيه 91