ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 1 -صفحه : 693/ 427
نمايش فراداده

صفحه 404

سوم احكام فرعيه كه همه اينها بطور اجمال در آن آيات آمده است. و آيات نامبرده اين معنا را نيز در برگرفته كه خداى تعالى ابراهيم (ع) را بچند خصيصه اختصاص داده، يكى بامامت و يكى به بناى كعبه و ديگر بعثتش براى دعوت بدين توحيد.

ابراهيم (ع) در اواخر عمر به امامت رسيد

(وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ) بنا بر آنچه گفتيم اين آيه شريفه اشاره دارد به اينكه خداى تعالى مقام امامت را باو داد و اين واقعه در اواخر عمر ابراهيم (ع) اتفاق افتاده، در دوران پيريش و بعد از تولد اسماعيل و اسحاق (ع) و بعد از آنكه اسماعيل و مادرش را از سرزمين فلسطين بسر زمين مكه منتقل كرد، هم چنان كه بعضى از مفسرين نيز متوجه اين نكته شده‏اند.

دليل بر آن اينست كه بعد از جمله: (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً) از آن جناب حكايت فرموده كه گفت: (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي، پروردگارا امامت را در ذريه‏ام نيز قرار بده) و اگر داستان امامت قبل از بشارت ملائكه بتولد اسماعيل و اسحاق بود، ابراهيم (ع) علمى و حتى مظنه‏اى به اينكه صاحب ذريه ميشود نميداشت.

چون حتى بعد از بشارت دادن ملائكه باز آن را باور نكرد و در جواب ملائكه سخنى گفت كه نوميدى از اولاد دار شدن از آن پيدا است، و اينك گفتگوى ملائكه با وى:

(وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ، إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً، قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ قالُوا:

لا تَوْجَلْ، إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ قالَ: أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى‏ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ، فَبِمَ تُبَشِّرُونَ؟ قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ، بمردم خبر ده از ميهمانان ابراهيم، آن زمان كه بر او در آمدند و سلام گفتند، ابراهيم (چون ديد غذا نخوردند پنداشت دشمنند) گفت: ما از شما بيمناكيم، گفتند:

نه، مترس كه ما تو را بفرزندى دانا بشارت ميدهيم، گفت: آيا مرا كه پيرى مسلطم شده بشارت ميدهيد به چه بشارت ميدهيد؟ گفتند بحق بشارتت ميدهيم، زنهار كه از نوميدان مباش) «1» و همچنين بطورى كه قرآن حكايت مى‏كند همسرش نيز اميدى نداشت به اينكه صاحب فرزند شود، اينك حكايت قرآن: (وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ، فَضَحِكَتْ، فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ، وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ، قالَتْ يا وَيْلَتى‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً؟ إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عَجِيبٌ، قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ؟

رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ، إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، همسرش ايستاده بود، چون اين گفتگو شنيد بخنديد، ما او را به اسحاق و از پس اسحاق به يعقوب بشارت داديم، گفت: اى واى، آيا من بچه مى‏آورم، با اين كه پيره زالى هستم، آنهم پير زالى كه در جوانيش نازا بود؟! و شوهرم پيرى فرتوت است، اين بشارت چيزى است عجيب؟! گفتند: آيا از امر خدا تعجب مى‏كنى؟ رحمت خدا و

1- سوره حجر 51- 55