ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 1 -صفحه : 693/ 430
نمايش فراداده

صفحه 407

(يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ، خدا با كلمات خود حق را محقق مى‏سازد) «1» و آيه: (إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ، آنها كه عذاب پروردگارت عليه آنان حتمى شده، ايمان نمى‏آورند)، «2» و آيه: (وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ، و لكن كلمه عذاب حتمى شده،) «3» و آيه: (وَ كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا، أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ، و اينچنين كلمه پروردگارت بر كسانى كه كافر شدند محقق گشت، كه اصحاب آتشند) «4» و آيه: (وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى، لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ، اگر نبود كه كلمه خدا قبلا براى مدتى معين گذشته بود، هر آينه قضاء بين آنان رانده مى‏شد) «5» و آيه: (وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا و كلمه خدا همواره دست بالا است) «6» و آيه: (قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ، گفت حق اينست كه ... و حق مى‏گويم) «7» و آيه: (إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ، أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ، تنها گفتار ما بچيزى كه بخواهيم ايجاد كنيم، اينست كه بان بگوئيم: بباش و آن چيز موجود شود). «8»

كه در همه اينموارد منظور از لفظ (كلمه)، قول و سخن است، باين عنايت كه كار قول را ميكند، چون قول عبارتست از اينكه گوينده آنچه را مى‏خواهد به شنونده اعلام بدارد، يا باو خبر بدهد، و يا از او بخواهد.

و به همين جهت بسيار مى‏شود كه در كلام خداى تعالى كلمه و يا كلمات به وصف (تمام) توصيف مى‏شود، مانند آيه: (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا، لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ، كلمه پروردگارت از درستى و عدل تمام شد، هيچ كس نيست كه كلمات او را دگرگون سازد) «9» و آيه: (وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ، كلمه حسناى پروردگارت بر بنى اسرائيل تمام شد،) «10» كانه كلمه وقتى از گوينده‏اش سر مى‏زند هنوز تمام نيست، وقتى تمام ميشود كه لباس عمل بپوشد، آن وقت است كه تمام و صدق مى‏شود.

و اين معنا منافات ندارد با اينكه قول او فعلش باشد، براى اينكه حقايق واقعى حكمى دارد، و عنايات كلامى و لفظى حكمى ديگر دارد، بنا بر اين آنچه را كه خدا خواسته براى پيامبرانش و يا افرادى ديگر فاش سازد، بعد از آن كه سرى و پنهان بوده، و يا خواسته چيزى را بر كسى تحميل كند و از او بخواهد، باين اعتبار اين اظهار را قول و كلام مى‏ناميم، براى اينكه كار قول را مى‏كند، و نتيجه خبر امر و نهى را دارد، و اطلاق قول و كلمه بر مثل اين عمل شايع است. البته وقتى كه كار

1- انفال- 7

2- يونس- 96

3- زمر- 71

4- مؤمن- 6

5- شورى- 14

6- توبة- 40

7- ص 84

8- نحل- 40

9- انعام- 115

10- اعراف آيه 137