ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 1 -صفحه : 693/ 562
نمايش فراداده

صفحه 539

و اين روش يعنى طريقه دوم در اصلاح اخلاق طريقه انبياء است كه نمونه‏هاى بسيارى از آن در قرآن آمده و نيز به طورى كه پيشوايان ما نقل كرده‏اند، در كتب آسمانى گذشته نيز بوده است.

طريقه سوم

مخصوص قرآن است و آن محو زمينه‏هاى رذائل اخلاقى است‏

در اين ميان طريقه سومى هست كه مخصوص به قرآن كريم است و در هيچ يك از كتب آسمانى كه تا كنون به ما رسيده يافت نميشود و نيز از هيچ يك از تعاليم انبياء گذشته سلام اللَّه عليهم اجمعين نقل نشده و نيز در هيچ يك از مكاتب فلاسفه و حكماى الهى ديده نشده و آن عبارت از اين است كه انسانها را از نظر اوصاف و طرز تفكر، طورى تربيت كرده كه ديگر محل و موضوعى براى رذائل اخلاقى باقى نگذاشته و به عبارت ديگر اوصاف رذيله و خوى‏هاى ناستوده را، از طريق رفع از بين برده نه دفع، يعنى اجازه نداده كه رذائل در دلها راه يابد تا در صدد بر طرف كردنش برآيند، بلكه دلها را آن چنان با علوم و معارف خود پر كرده كه ديگر جايى براى رذائل باقى نگذاشته است.

توضيح اينكه هر عملى كه انسان براى غير خدا انجام دهد، الا و لا بد منظورى از آن عمل در نظر دارد، يا براى اين مى‏كند كه در كردن آن عزتى سراغ دارد و ميخواهد آن را بدست آورد و يا بخاطر ترس از نيرويى آن را انجام ميدهد، تا از شر آن نيرو محفوظ بماند، قرآن كريم هم عزت را منحصر در خداى سبحان كرده، و فرموده: (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً، عزت همه‏اش از خداست)، «1» و هم نيرو را منحصر در او كرده و فرموده: (أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً، نيرو همه‏اش از خداست) «2».

و معلوم است كسى كه به اين دين و به اين معارف ايمان دارد، ديگر در دلش جايى براى ريا و سمعه و ترس از غير خدا و اميد به غير خدا و تمايل و اعتماد به غير خدا، باقى نمى‏ماند، و اگر براستى اين دو قضيه براى كسى معلوم شود، يعنى علم يقينى بدان داشته باشد، تمامى پستى‏ها و بديها از دلش شسته ميشود و اين دو قضيه دل او را به زيور صفاتى از فضائل، در مقابل آن رذائل مى‏آرايد، صفاتى الهى چون تقواى باللَّه و تعزز باللَّه و غير آن از قبيل مناعت طبع و كبرياء و غناى نفس و هيبتى الهى و ربانى.

و نيز در كلام خداى سبحان مكرر آمده كه ملك عالم از خداست و ملك آسمانها و زمين از اوست و آنچه در آسمانها و زمين است از آن وى است كه مكرر بيانش گذشت، و حقيقت اين‏

1- سوره يونس آيه 65

2- سوره بقره آيه 165