صفحه 572
و يا اجتماعى يافت شود كه خشم كردن و تغير در مقابل كسانى كه مقدسات جامعه را هتك مىكنند و حقوق مردم را مىبلعند، واجب نداند، و رسما حكم كند كه خشم لازم نيست، هيچ اجتماعى چنين يافت نخواهد شد، بلكه هر اجتماعى كه باشد خشم گرفتن بر آن گونه افراد را واجب ميداند، و اين همان غيرت است كه از شاخههاى شجاعت است.
و نيز هر اجتماعى كه فرض كنى حكم مىكند به اينكه فرد فرد انسانها بايد به حقوق اجتماعى خود قانع باشند و اين همان قناعت است (كه شاخه ديگرى از عفت است) و يا حكم مىكند به اينكه هر كسى بايد موقعيت اجتماعى خود را حفظ كند، و در عين حال ديگران را هم تحقير ننموده، بر آنان كبريايى نكند و بدون حق و قانون ستم روا ندارد و اين همان تواضع است، و همچنين مطلب در يك يك از فروع اخلاقى و شاخههاى آن چهار فضيلت از اين قرار است.
و اما اينكه گفتند: (نظريهها در خصوص فضائل در اجتماعات مختلف است، ممكن است خويى از خويها در اجتماعى فضيلت باشد و در اجتماعى ديگر رذيلت و مثالهايى جزئى نيز بر مدعاى خود ذكر كردهاند) در پاسخشان مىگوييم: اين اختلاف نظر اختلاف در حكم اجتماعى نيست، به اينكه مردمى پيروى كردن فضيلت و حسنهاى را واجب بدانند و اجتماعى ديگر واجب ندانند، بلكه اين (همانطور كه قبلا هم اشاره كرديم) از باب اختلاف در تشخيص مصداق است كه بعضى فلان خوى را از مصاديق مثلا تواضع نميدانند، و بعضى ديگر آن را از مصاديق رذيلهاى مىپندارند.
مثلا در اجتماعاتى كه حكومتهاى استبدادى بر آنها حاكم است، براى تخت سلطنت اختيار تامى قائل است كه هر چه بخواهد ميتواند بكند و هر حكمى بخواهد ميتواند براند و اين بخاطر آن نيست كه نسبت به عدالت و خوبى آن سوء ظن و شك و ترديد دارند، بلكه بدين جهت است كه استبداد و خودكامگى حق مشروع سلطان است و به همين جهت آنچه را سلطان مىكند ظلم نميدانند، بلكه آن را از سلطان استيفاى حقوق حقه خود مىپندارند، خلاصه اگر با جان و مال و ناموس مردم بازى مىكند، اين رفتار را ظلم نميدانند، بلكه ميگويند او چنين حقى را دارد و خواسته حق خود را استيفاء كند.
و نيز اگر در پارهاى اجتماعات مانند ملت فرانسه در قرون وسطى- بطورى كه نقل كردهاند- علم را براى پادشاه ننگ ميدانستند، اين نه از آن جهت بوده كه خواستهاند فضيلت علم را تحقير كنند، بلكه ناشى از اين پندار غلط بوده كه علم به سياست و فنون اداره حكومت، با مشاغل سلطنت تضاد دارد، و خلاصه سلطان را از وظائفى كه بدو محول شده باز ميدارد.
و نيز اگر عفت زنان و اينكه ناموس خود را حفظ نموده، در اختيار غير شوهران قرار