مقدمه، ص 16
شيرين با قرآن بود و از او الهام مىگرفت و حوادث واقعه در جهان علم را با استنباط از معارف عميق قرآن حل مىنمود بطورى كه كمتر مسائلى درباره عقايد و اخلاق و اعمال مطرح مىشود كه مرحوم استاد در تفسير قيّم- الميزان- به آن نفيا يا اثباتا نپرداخته باشد بطورى كه مىتوان گفت الميزان در بين تفاسير چون كتاب قيّم- جواهر الكلام- است در بين كتابهاى فقه كه هم كمبود گذشتگان را جبران نمود و هم زمينه تحقيق آيندگان را فراهم كرد، وقتى استادمان مرحوم آية اللَّه حاج شيخ محمد تقى آملى (ره) از استادش مرتضى انصارى قده نقل كرد كه مرحوم شيخ انصارى چنين فرمود، من به هيچ مطلبى نرسيدم مگر آنكه مرحوم صاحب جواهر به آن نفيا يا اثباتا اشاره كرده است، و همانطورى كه جواهر براى فقيه دائرة المعارف فقهى است- الميزان- براى يك مفسّر دائرة المعارف قرآنى است و اينك به گوشهاى از سيره تفسيرى مرحوم استاد علامه اشاره نموده و تفصيل آن را به مراجعه به كتاب قيّم- الميزان- موكول مىنمائيم.
خداوند سبحان كه در قرآن تجلى نموده كلام خود را به عنوان نور مبين «1» و تبيان كل شىء «2» معرفى مىكند و ممكن نيست چيزى نور باشد و معذلك داراى نقاط مبهم و تاريك بوده و محتواى آن روشن نباشد و نيز ممكن نيست كتابى بيانگر همه معارف و اصول سعادت بخش انسانى باشد و خود، بيّن و آشكار نباشد چه اينكه ممكن نيست كلامى هدايت جهانيان را تأمين نمايد «3» و خود نيازمند به هادى ديگر باشد تا او را توضيح دهد بنا بر اين هيچ مطلب مبهمى در قرآن وجود ندارد، تا قرآن را به كمك غير قرآن بشناسيم بلكه قرآن را بايد به خود قرآن شناخت چه اينكه نور را بايد با خود نور ديد و بيّن بالذات را بايد با خود آن بيّن شناخت و چيزهاى ديگر را به وسيله او مبيّن نمود.
يكى ديگر از آيات روشن قرآن كريم اينست كه بلنداى معارف مكنون او را جز مطهّرون نمىيابند «4» و مطهّرون را نيز معرفى كرد «5» بطورى كه نه در امر اول ابهامى راه دارد و
(1) سوره نساء آيه 174. (2) سوره نحل آيه 89. (3) سوره بقره آيه 185. (4) سوره واقعه آيه 79. (5) سوره احزاب آيه 33.