صفحهى 112
نتيجه شريعتى شده كه تا روز قيامت باقى خواهد بود.
ابتدا، اين عمل، احرام، و سپس وقوف در عرفات، و بعد از آن وقوف در مشعر الحرام است.
و يكى ديگر از احكام آن قربانى كردن در منا، و سنگ انداختن به ستونهاى سنگى سهگانه است، و آن گاه طواف در خانه خدا، و نماز طواف، و سعى بين صفا و مروه است البته واجبات ديگرى نيز دارد، و اين عمل سه قسم است:
1- حج افراد 2- حج قران 3- حج تمتع كه در سال آخر عمر رسول خدا ص تشريع شد.
و اما عمل عمره عملى ديگر است، و آن عبارت است از رفتن به زيارت خانه كعبه، از مسير يكى از ميقاتها، و طواف و نماز آن، و سعى بين صفا و مروه، و تقصير، و اين حج و عمره دو عبادتند كه جز با قصد قربت تمام نمىشوند، به دليل اينكه فرموده: (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ، حج و عمره را براى خدا تمام كنيد ...)
" فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ، وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ" كلمه (احصار) به معناى حبس و ممنوع شدن است، كه البته منظور ممنوع شدن از اتمام آن به خاطر كسالت و بيمارى يا دشمن است، و نيز منظور از اين احصار ممنوعيت بعد از شروع و احرام بستن است، و معناى استيسار در هر عملى آسان كردن آن است. بطورى كه آسانىها را در آن جلب نموده مشكلات را از آن بيرون كند.
و كلمه (هدى) پيشكش كردن چيزى از نعمتها به كسى و يا به محلى، به منظور تقرب جستن به آن كس و يا آن محل است و اصل كلمه از هديه گرفته شده، كه به معناى تحفه است، و يا از هدى است كه به معناى هدايتى است كه انسان را به سوى مقصود سوق مىدهد، و كلمه (هدى و هديه) همان فرقى را با هم دارند كه كلمه (تمر و تمره) با هم دارد، كه اولى جنس خرما است، و دومى يك خرما، و مراد از هدى در مساله حج آن حيوانى است كه انسان با خود به طرف مكه مىبرد تا در حج خود آن را قربانى كند.
" فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ ..."
حرف" فا" در آغاز جمله براى تفريع است، يعنى جمله را نتيجه سخنان قبلى مىكند، و تفريع اين حكم بر سخن قبلى كه از تراشيدن سر نهى مىكرد، دلالت دارد بر اينكه مراد از مرض خصوص آن مرضى است كه با نتراشيدن سر برايش مضر است، و اگر سر را بتراشد آن مرض به بهبودى مبدل مىگردد، و اگر در جمله: (از شما كسى كه مرضى دارد و يا سرش