صفحهى 400
پدرش باشد اگر پدرى در خانه بود، و يا همسرش اگر در خانه كسى به نام همسر باشد، و يا مردى ديگر غير آن دو، و سرپرست خانه هر كارى مىخواست با او مىكرد، و هر حكمى كه دلش مىخواست مىراند.
چه بسا مىشد كه او را مىفروخت، و يا به ديگران مىبخشيد، و يا براى كامگيرى به ديگران قرض مىداد، و چه بسا به جاى حقى كه بايد بپردازد (مثلا قرض يا ماليات) خواهر يا دخترش را در اختيار صاحب حق مىگذاشت، و چه بسا او را با كتك و حتى كشتن مجازات مىكرد، تدبير مال زنان نيز بدست مردان بود، هر چند كه آن مال مهريهاى باشد كه با ازدواج بدست آورده، و يا با اذن ولى خود كسب كرده باشد، ارث را كه گفتيم نداشت و از آن محروم بود، و اختيار ازدواج كردن دختر و زن به دست پدر و يا يكى از بزرگان قوم خود بود، طلاقش هم كه به دست شوهر بود و ... آرى اين بود وضع زن در روم.
و اما يونان، وضع زن در آنجا و اصولا وضع به وجود آمدن خانواده و ربوبيت و سر پرستى خانواده، نزديك همان وضع روم بود.
يعنى قوام و ركن اجتماع مدنى و همچنين اجتماع خانوادگى نزد آنان، مردان بودند، و زنان تابع و طفيلى مردان به حساب مىآمدند، و به همين جهت زن در اراده و در افعال خود استقلال نداشت، بلكه تحت ولايت و سرپرستى مرد بود. ليكن همه اين اقوام، در حقيقت قوانين خود را، خودشان نقض كردند، براى اينكه اگر براى زن استقلالى قائل نبودند، بايد همه جا قائل نباشند، يعنى همانطورى كه يك كودك نه در منافعش مستقل است و نه در جرائمش، بايد در مورد زنان نيز اينطور حكم مىكردند كه اگر در اراده و اعمالشان آنجا كه مثلا مىخواهند چيزى بخرند و يا بفروشند مستقل نيستند، در جرائمشان هم مستقل نباشند، يعنى اگر كار خلافى كردند، نبايد خودشان جريمه شوند، و يا شكنجه گردند، بلكه بايد ولى و سرپرستشان جريمه بپردازد.
ولى همانطور كه گفتيم، اين اقوام، طفيلى بودن زن را فقط در طرف منافعشان حكم مىكردند، اگر كار نيكى مىكردند پاداش آنها به كيسه سرپرست آنها مىرفت و اما اگر كار بدى مىكردند، خودشان شكنجه مىشدند.
و اين خود عينا يكى از شواهد و بلكه از دلايلى است كه دلالت مىكند بر اينكه در تمامى اين قوانين زن را به اين نظر كه موجودى است ضعيف و جزئى است از اجتماع، اما جزئى ناتوان و محتاج به قيم، مورد توجه قرار ندادند، بلكه به اين ديد به او نگاه كردهاند كه موجودى است مضر، و مانند ميكروبى است كه مزاج اجتماع را تباه مىكند، و صحت آن را