رئيس از او حمايت كند، چه اينكه حق با او باشد و چه با خصم او باشد.
بطورى كه قرآن كريم در آيه شريفه:" وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ" «1» و در آيه شريفه:" وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا" «2» و آيه شريفه:" قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ" «3»، حكايت فرموده يهود و نصارا چنين طرز تفكرى داشتهاند، يعنى در عين اينكه خدا را به خيال خود عبادت مىكردند، خود را طلبكار او نيز مىدانستند.
و به همين جهت خداى عز و جل در اين آيه هم مؤمنين مذكور را رد كرد و هم به دنبال آنان اهل كتاب را و طرز تفكر غلط مزبور را امانى خواند و اين تعبير، مجازى و استعارهاى است، كانه آرزوها و توقعات غلط مذكور را صورتهايى خيالى و لذت آور و به عبارت سادهتر دلخوشكنكهايى دانسته كه در عالم خارج هيچ اثرى ندارد و فرموده:" لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ"، به دلخواه شما مسلمانان و يا شما گروهى از مسلمانان منحرف و خيالپرداز نيست و به دلخواه اهل كتاب هم نيست بلكه كرامت نزد خدا و حمايت خدا از شما دائر مدار اعمال شما است تا اعمال شما چگونه باشد، اگر خير باشد، خدا هم نظر خيرى به شما خواهد داشت و اگر شر باشد به جز شر پاداشى نخواهيد داشت، و اگر اول سيئه و گناه را ذكر كرد و بعد حسنه را، براى اين بود كه عمده خطاى اين خوش خيالها در سيئات تبلور مىيابد.
" مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ وَ لا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً".
اين جمله بطور فصل آمده، يعنى با واو عاطفه، عطف به ما قبل نشده و به اصطلاح ادبى به فصل آمده نه به وصل و اين بدان جهت است كه اين جمله موقعيت جواب از سؤالى فرضى را دارد و تقدير آن سؤال و اين جواب اين است:" وقتى صرف گفتن شهادتين و داخل شدن در حريم اسلام و ايمان اين خاصيت را نداشته باشد كه همه خيرات را به سوى آدمى جلب كند و همه منافع زندگى ما را تامين نمايد و همچنين وقتى يهوديت و نصرانىگرى نيز چنين اثرى نداشته باشد، پس چه فرقى بين داشتن اين اديان با نداشتن آن هست و بالآخره حال آدمى به كجا كشيده مىشود؟
قرآن در پاسخ مىفرمايد:" هر كس عمل زشتى را مرتكب شود كيفرش را مىبيند و به غير از خدا هيچ ولى و ناصرى براى خود نخواهد يافت و هر كس هم كه اعمال نيك انجام
(1) يهود و نصارا گفتند: ما پسران خدائيم." سوره مائده، آيه 18". (2) به مردم مىگفتند: يهودى و نصرانى شويد تا راه را يافته باشيد." سوره بقره، آيه 135". (3) هيچ ملتى بى كتاب، حق تحكم و سرورى بر ما را ندارد." سوره آل عمران، آيه 75".