إِيمانَكُمْ" «1».
به هر حال سياق اين كلام خود شاهد ديگرى است بر اينكه آيه مورد بحث" لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ ..." متصل است به ما قبل خود، و اينكه نزولش با آنها بوده، و اينكه اين آيات آخرين آياتى هستند كه در باب تحريم شراب نازل شده، و نيز- همانطورى كه قبلا هم گفتيم- استفاده مىشود كه بعضى از مسلمين در ايام بعد از آيات اول تحريم و قبل از اين آيات دست از عمل زشت خود برنداشته بودهاند. و نيز به دست مىآيد كه بعد از نزول اين آيات سؤال شده است از حال كسى كه قبل از تحريم شراب به شرب آن مبتلا بودهاند، و لا بد كسانى بودهاند كه ابتلاى شان به اين عمل قبل از نزول تحريم بوده و كسانى بعد از نزول و قبل از فهميدن آن و اشخاصى بعد از نزول و بعد از فهميدن معناى آن بدون هيچ عذرى و جواب اين چند طايفه طورى داده شده كه هر طايفهاى حكم مسألهاش بحسب خصوص حال خودش معلوم شود، پس كسى كه با داشتن ايمان و احسان و در چنين حالى آن را چشيده (و مسلما كسى است كه قبل از تحريم و يا از روى جهل نوشيده) حرجى بر او نيست، و كسى كه در غير اين شرايط و بدون عذر مرتكب شده حكمش غير اين است. اين بود توجيه ما در باره آيه مورد بحث. و مفسرين ديگر را در اين آيه بحثهايى است طولانى: يكى راجع به جمله" فِيما طَعِمُوا" كه خلاصه آن را در سابق گذرانديم. يكى راجع به ذيل آيه از جهت اينكه تقوا در آن سه بار تكرار شده است، و همچنين عمل صالح را هم تكرار نموده، و در خاتمه احسان را ذكر كرده.
بعضى گفتهاند: مراد از اينكه فرمود:" إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" اين است كه از محرم بپرهيزند، و بر ايمان و عمل صالح ثبات ورزند، و مراد از اينكه فرمود:" ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا" اين است: آن گاه بپرهيزند از چيزهايى كه بعدا بر آنها تحريم مىشود، مانند شراب و امثال آن، و به تحريم آن ايمان آورند. و مراد از اينكه فرمود:" ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا" اين است كه بر اين تقوا و پرهيز از معاصى استمرار داشته و به عمل صالح اشتغال بورزند «2».
بعضى ديگر گفتهاند: اين تكرار به اعتبار حالات سهگانه استعمال تقوا است، چون تقوا و ايمان به خدا يك مرتبه بين انسان و خودش ملاحظه مىشود، يك مرتبه بين او و مردم، و يك مرتبه بين او و خداوند متعال، و احسان بنا بر اين، احسان به مردم خواهد بود. «3»
(1) خداوند چنان نيست كه ايمان شما را ضايع كند. سوره بقره آيه 143. (2 و 3) مجمع البيان، ج 3 ص 241.