بعضى ديگر گفتهاند: تكرار به اعتبار مراتب سهگانه مبدأ و وسط و منتهى است، و همين است حق تقوا «1».
بعضى ديگر گفتهاند: تكرار به اعتبار آن چيزى است كه از آن بايد پرهيز شود، چون از محرمات بايد پرهيز كرد بخاطر محفوظ ماندن از عقاب، و مشتبهات را بايد دورى نمود، از جهت وقوع در حرام، و از بعضى از مباحات بايد اجتناب نمود از جهت حفظ نفس از پستى و تهذيب آن از آلودگيهاى طبيعى «2».
بعضى ديگر گفتهاند: مراد از تقواى اول، پرهيز از شرب خمر، و مراد از ايمان اول ايمان به خدا است، و مراد از تقوا دوم ادامه تقواى اول و مراد از ايمان دوم ادامه ايمان اول است. و مراد از تقواى سوم، انجام واجبات، و مراد از احسان، عمل به مستحبات است. «3»
و بعضى ديگر گفتهاند: تقواى اول پرهيز از معاصى عقلى و ايمان اول همان ايمان به خدا و به زشتى اين گناهان است، و تقواى دوم پرهيز از معاصى است كه بدليل نقل تحريم شده و ايمان دوم هم همان ايمان به وجوب اجتناب از اين گناهان است، و تقواى سوم مخصوص است به مظالم بندگان خدا، و هر گناهى كه ضرر و ظلم و فسادش عايد غير شود، و مراد از احسان هم احسان به مردم است «4».
بعضى ديگر گفتهاند: شرط اولى مخصوص است به گذشته و شرط دومى مربوط است به دوام بر آن و استمرار بر انجام آن در آينده، و شرط سوم مخصوص است به مظالم بندگان «5».
و بر همين قياس است اقوال ديگرى كه بر هيچيك از آنها دليلى نيست، نه لفظى از خود آيه و نه قرينهاى از خارج هست كه بتوان بخاطر آن آيه را بر يكى از اين اقوال حمل كرد، و كمى تامل در سياق آيه و مطالب گذشته ما، اين معنا را روشن مىسازد.
در تفسير عياشى است كه هشام بن سالم مىگويد: از امام ابى عبد اللَّه (ع) شنيدم كه مىفرمود: در بينى كه حمزة بن عبد المطلب و رفقايش در بساط شراب خود كه نامش سكر بود نشسته بودند ناگهان صحبت از شريف «6» به ميان آمد. حمزه گفت چطور مىتوانيم تهيه
(1، 2، 3، 4، 5) مجمع البيان ج 3 ص 241. (6) گويا غذايى بوده كه از كوهان شتر مىپختهاند.