بشناسد «1».
و نيز فرمود: كمال معرفت و نهايت درجه آن اين است كه آدمى خود را بشناسد. «2».
مؤلف: سابقا وجه اين مطلب گذشت و گفتيم كه حقيقت معرفت همين است و نيز فرمود: چگونه ديگرى را مىشناسد، كسى كه هنوز خود را نشناخته؟ «3».
و نيز فرمود: در معرفت آدمى همين بس كه خود را بشناسد، و در نادانيش همين بس كه خود را نشناسد. «4»
و نيز فرمود: هر كه خود را بشناسد مجرد شده است «5».
مؤلف: مقصود از تجرد، يا تجرد از علاقههاى دنيايى است، و يا تجرد از مردم و گوشهگيرى است، و يا بوسيله اخلاص عمل براى خدا از هر چه جز اوست مجرد شدن است.
و نيز فرمود: هر كه نفس خود شناخت، مجاهده با نفس نمود، و هر كه نفس خود نشناخت آن را واگذاشت و رهايش كرد «6».
و نيز فرمود: هر كه نفس خود شناخت كارش بالا گرفت «7».
و نيز فرمود: هر كه نفس خويش را بشناسد ديگران را بهتر مىشناسد، و هر كس نسبت به نفس خود جاهل باشد نسبت به ديگران جاهلتر است «8».
و نيز فرمود: هر كس نفس خود شناخت به غايت و نتيجه هر علم و معرفتى رسيده است «9».
و نيز فرمود: هر كس نفس خود نشناخت از راه نجات دور افتاد، و در گمراهى و جهالتها گيج و سرگردان شد «10».
و نيز فرمود: معرفت نفس نافعترين معرفتها است «11».
و نيز در كتاب مزبور از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: رستگارى و فوز اكبر براى كسى است كه به معرفت نفس موفق شود «12».
و نيز فرمود: جاهل به نفس خود مباش، زيرا كسى كه جاهل به نفس خود باشد در
(1 و 2 و 3 و 4) غرر الحكم خوانسارى ج 4 ص 341- 372- 565- 575. (5 و 6 و 7 و 8 و 9) غرر الحكم خوانسارى ج 5 ص 172- 178- 208- 363- 405- 426. (10) غرر الحكم ج 2 ص 706 ح 1372. (11) غرر الحكم ج 1 ص 179 ح 107. (12) همان كتاب.