ترخيص، دست كمى از آيات امر به معروف و نهى از منكر ندارد.
و نيز در الدر المنثور است كه ابن مردويه از ابى سعيد خدرى نقل مىكند كه گفت:
من اين آيه را نزد رسول اللَّه (ص) خواندم:" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ" آن حضرت (ص) فرمود تاويل اين آيه نيامده و نخواهد آمد مگر بعد از اينكه عيسى بن مريم (ع) به زمين فرود آيد «1».
مؤلف: گفتار در اين روايات نظير همان گفتاريست كه در روايت گذشته گذشت.
و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم از حذيفه نقل كردهاند كه در ذيل آيه شريفه" عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ" گفته است: اين وقتى است كه شما به وظيفه امر به معروف و نهى از منكر خود عمل كنيد. «2»
مؤلف: اين معنا معناى معتدلى است كه برگشت آن به همان مطلبى است كه ما گفتيم، و نظير آن هم از سعيد بن مسيب نقل شده است.
ملفق از چند اشاره تاريخى، و چند بحث علمى مربوط به نفس كه در چند فصل ايراد مىگردد:
1- تا آنجا كه مىدانيم و تاريخ بشرى نشان مىدهد همواره بر زبان انسان حتى بر زبان انسان اولى در خلال گفتگوهايش كلمه:" من"،" خودم" جارى مىشده و مسلما با اين كلمه حكايت از حقيقتى از حقايق خارجى اين عالم مىكردهاند، و يقينا مىفهميدهاند كه چه مىگويند، و از اين كلمه چه حقيقتى را مىخواهند، چيزى كه هست چون مردمى مادى و نظرهايشان كوتاه و بيشتر سر و كارشان با حوائج جسمى و بدنى خود بوده از اين رو همين پرداختن مداوم به رفع حوائج مادى خود باعث شد كه از معناى واقعى اين كلمه و امثال آن غفلت ورزيده و مانعشان شد از اينكه لحظهاى بخود آمده و در باره معنايى كه كلمات" من"،" خودم" و امثال آن آن را حكايت مىكنند تعمق و دقتى بعمل آرند و چه بسا وادارشان مىكرده كه خيال كنند معناى اين كلمات همان بدن مادى آنان است و بس. و نيز چه بسا گمان مىكردهاند كه
(1) در المنثور، ج 2 ص 339- 340. (2) در المنثور.