ترجمه تفسیر المیزان جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 6

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرق ميان زنده و مرده بحسب ظاهر عبارت از همان نفسى است كه آدم زنده در تمام طول زندگيش با آن دم زده و آن را فرو برده و بيرون مى‏دهد، و روى اين حساب بدن زنده را عبارت از بدنى دانسته‏اند كه دستگاه تنفسش بكار باشد و اما بدنى كه يا فاقد آن دستگاه است و يا در اثر بسته شدن مجاريش از كار افتاده، چنين بدنى را مرده مى‏شمردند، مرده‏اى كه هيچ چيزى را درك نمى‏كند، و بطور كلى وجود و آثار وجوديش باطل شده، و شخصيت و حقيقتش معدوم گرديده.

چون چنين خيالى مى‏كرده‏اند رفته رفته اين مطلب در نظرشان مسلم شده است كه نفس" من"،" خودم" همان نفس (به فتح نون و فتح فا) و همان هوا يا هواى مخصوص است، و از همين جهت نام آن هوا را روح گذاشته و چنين حكم كرده‏اند كه انسان عبارت است از مجموع روح و بدن.

يا اينكه گمان كرده‏اند زنده بودن بدن و حس و حركت داشتن آن از ناحيه خونى است كه در شرايين و رگ‏هاى آن جارى است، و آن حياتى كه با رحلتش انسانيت انسان رحلت مى‏كند، و از بين مى‏رود وجود و عدمش بستگى به همين مايع ارغوانى دارد، از اين رو حكم كرده‏اند به اينكه نفس" من"،" خودم" همان خون است، و بلكه خون را نفس ناميده و آن را به دو قسم سائله يعنى داراى جهندگى و غير سائله تقسيم نمودند. و چه بسا همين كه انسان سر از كار نطفه در آورد و ديد كه چگونه از آن لحظه‏اى كه رحم آن را مى‏ربايد مرتب تطورات خلقت يكى پس از ديگرى بر آن عارض مى‏شود تا آنجا كه همين نطفه را بصورت انسانى تمام عيار در مى‏آورد، از اين رو گفت: نفس انسان عبارت است از اجزاى اصليه‏اى كه در نطفه جمع شده، عينا در تمامى طول زندگى در بنيه و ساختمان بدن باقى است.

و چه بسا از همين جهت كسانى گفته باشند كه اين اجزاى اصلى از اينكه دستخوش تغييرات و يا فساد و بطلان شوند مصونند، در نتيجه انسانيت انسان با بقاى اين اجزا باقى است، نه دست حوادث به آن مى‏رسد، و نه آن اجزا خود بطلان و فساد را مى‏پذيرد، با اينكه اگر اين حرف‏ها صحيح باشد و نفس انسانى عبارت از اجزايى باشد كه توصيف كرده‏اند مستلزم محالات زيادى است كه در محل خود ذكر خواهد شد، چه اينكه اجتماعشان را بر هيات مخصوصى شرط بكنند يا نه.

بنا بر اين اگر سرگرمى به كار بدن عوام مردم را از درك حقيقت نفس غافل ساخته و آنها را به چنين خيالات وا داشته منافات ندارد با اينكه مردانى ممتاز از نظر اينكه انسانند نه از نظر اينكه داراى تنى خاكى و نيازمند به هزاران شرايط ماديند- از كلمه" من"،" خودم"-

/ 539