بحث روايتى‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 6

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به معروف و نهى از منكر نيست، ناسخ هم نمى‏تواند باشد، زيرا آيات دعوت به دين و امر به معروف و نهى از منكر قابل نسخ نيستند، به هر حال براى اين بحث تتمه‏ايست كه (ان شاء اللَّه) بعدا از نظرتان خواهد گذشت.

بحث روايتى‏

در الغرر و الدرر آمدى از على (ع) روايت شده است كه فرمود:" من عرف نفسه عرف ربه" «1» يعنى هر كس نفس خود را بشناسد خداى خود را هم شناخته است.

مؤلف: اين روايت را شيعه و سنى از رسول اللَّه (ص) نيز نقل كرده‏اند. و خود حديث معروفى است. بعضى از علما گفته‏اند: اين حديث معرفت نفس را تعليق بر محال نموده و امام مى‏خواهد بفرمايد شناختن نفس محال است چنان كه احاطه علمى بر خداى تعالى داشتن محال است، و ليكن اين سخن مردود است، اولا بدليل اينكه در روايت ديگرى دارد:

" اعرفكم بنفسه اعرفكم بربه" نفس‏شناس‏ترين شما خداشناس‏ترين شما است، ثانيا بدليل اينكه حديث مزبور در حقيقت عكس نقيض آيه شريفه" وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ" «2» است و نيز در همان كتاب مذكور از آن جناب نقل كرده كه فرمود: زيرك كسى است كه خود را بشناسد و اعمال خود را خالص كند «3».

مؤلف: در بيان سابق اين مطلب كه چگونه اخلاص عمل مربوط به معرفت نفس و متفرع بر آنست تشريح شد.

و نيز در همان كتاب از آن جناب نقل شده است كه فرمود: از آن دو معرفت معرفت به نفس از ديگرى بهتر است «4».

مؤلف: ظاهرا مراد آن جناب از دو معرفت معرفت به آيات انفسى و آيات آفاقى است‏

(1) غرر الحكم خوانسارى ج 5 ص 194.

(2) نقيض جمله" فراموش كردند خدا را پس خدا نفس‏شان را از يادشان برد" اين جمله است" فراموش نكردند خدا را پس خداوند هم نفس آنها را از يادشان نبرد يعنى عارف به نفس خود شدند" عكس اين نقيض چنين است:" اينها عارف به نفس خود شدند و نفس خود را فراموش نكردند پس خدا را هم فراموش نكردند" و اين همان مضمون روايت است.

(3) غرر الحكم خوانسارى ج 1 ص 297.

(4) غرر الحكم خوانسارى ج 2 ص 25.

/ 539