گفتارى پيرامون معناى ادب :معناى ادب و بيان اختلاف مفهوم آن با اختلاف مقاصد در جوامع مختلف
در اين گفتار در خلال چند فصل از ادبى كه خداى تعالى انبيا و فرستادگان خود را به آن مؤدب نموده بحث مىشود:1- ادب- بنا بر آنچه كه از معناى آن استفاده مىشود- هيات زيبا و پسنديدهايست كه طبع و سليقه چنين سزاوار مىداند كه هر عمل مشروعى چه دينى باشد مانند دعا و امثال آن و چه مشروع عقلى باشد مانند ديدار دوستان، بر طبق آن هيات واقع شود، به عبارت ديگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل. و معلوم است كه عمل وقتى ظريف و زيبا جلوه مىكند كه اولا مشروع بوده و منع تحريمى نداشته باشد، پس در ظلم و دروغ و خيانت و كارهاى شنيع و قبيح ادب معنا ندارد. و ثانيا عمل اختيارى باشد، يعنى ممكن باشد كه آن را در چند هيات و شكل در آورد و شخص به اختيار خود آن را به وجهى انجام دهد كه مصداق ادب واقع شود، نظير ادبى كه اسلام در غذا خوردن مرعى داشته و آن گفتن" بسم اللَّه" است در اول غذا و گفتن" الحمد للَّه" در آخر آن و احتراز از خوردن در حال پرى شكم و امثال اينها و نيز نظير ادب نشستن در حال نماز كه" تورك" ناميده مىشود و آن عبارت است از نشستن به روى رانها و گذاشتن دستها روى زانو و نگاه كردن به دامن، و همچنين نظائر آن.گر چه معنى ادب، حسن و ظرافت عمل است، و در معنى حسن كه موافقت عمل است با غرض زندگى، هيچگونه اختلافى نيست، ليكن تطبيق اين معناى اصلى با مصاديق آن در نظر مجتمعات مختلف بزرگ مانند اقوام و ملل و اديان و مذاهب مختلف و همچنين در مجتمعات كوچك مانند خانوادهها، بسيار مختلف است، و اين اختلاف از جهت اختلافى است كه در تشخيص كار نيك از بد دارند، مثلا چه بسا چيزهايى كه در نزد قومى از آداب به شمار مىرود